0
0

دانلود مقاله بررسی شيوع كودک آزاری در وابستگان به مواد افيونی

597 بازدید

كودك آزاري و مسامحه به كليه صدمات و آزارهاي جسمي، آزارهاي رواني و خلقي، آزارهاي جنسي و سهل انگاري يا بدرفتاري با كودك گفته مي شود كه توسط شخصي كه عهده دار مسئوليت سلامتي جسمي و رواني و آسايش و رفاه كودك است، اعمال… پیشنهاد می کنیم ادامه این مطلب مفید و ارزشمند را در مقاله بررسی شيوع كودک آزاری در وابستگان به مواد افيونی دنبال نمایید. این فایل شامل 64 صفحه و در قالب word ارائه شده است.

مقاله بررسی شيوع كودک آزاری در وابستگان به مواد افيونی

مشخصات فایل بررسی شيوع كودک آزاری در وابستگان به مواد افيونی

عنوان: بررسی شيوع كودک آزاری در وابستگان به مواد افيونی
فرمت فایل : word (قابل ویرایش)
تعداد صفحات : 64
حجم فایل : 43 کیلوبایت

بخشی از  مقاله بررسی شيوع كودک آزاری در وابستگان به مواد افيونی را در ادامه مشاهده خواهید نمود.

تاريخچه

از گذشته هاي دور و از هزاران سال قبل در همه قسمت هاي زمين سركوب اطفال و انواع بدرفتاري با كودكان قسمتي از رفتارهاي بشري بوده است.

از زمان هاي درازي در تاريخ اروپا و آمريكا تمايل ايجاد شد كه در اين زمينه جار و جنجال و سر وصدا ايجاد شود (كودك آزاري هايي كه از نظر اجتماعي قابل قبول بود).

از دوره دوم تا اواخر دوره سوم بعضي از رفتارها مورد نكوهش قرار گرفت ولي كماكان تا حدود سال 1860 بدرفتاري با كودكان چندان مورد توجه قرار نگرفته بود تا چارلز ديكنز[1] در كتاب (اوليور تويست[2] 1839-1873) و ويكتورهوگو[3] در كتاب (بينوايان[4] 1862) در مورد كودكان رنج ديده مطلبي نوشتند. از آن زمان بدرفتاري با كودكان بيشتر مورد توجه قرار گرفت. در سال 1860 يك فرانسوي پاتولوژيست به نام آمبريوس تارديو[5] يافته هاي خود را در مورد كودكاني كه به شدت مورد بدرفتاري قرار گرفته بودند و فوت كرده بودند بعد از اتوپسي از آنان بيان كرد كه در سال 1874 در نيويورك ماري الن[6] در مدت 8 سال در مورد دختراني كه مورد بدرفتاري قرار گرفته بودند، تحقيقاتي انجام داد و مطاب زيادي با كارهايي كه در كليسا انجام داد، كشف كرد. اما آنها فهميدند تنها مركزي كه موجود است و مي تواند به انها كمك كند تنها يك مركز حمايت از حيوانات مي باشد بدين طريق آنها يك جامعه اي جهت پيشگيري از بي رحمي نسبت به كودكان يافتند.

بدين طريق نيويورك در سال 1875 اولين ايالتي بود كه قانوني جهت حمايت از كودكان در آنجا وضع شد و اين ايالت الگويي براي ايالات ديگر در آمريكا شد. در دوره چهارم تاريخي در سال 1946 در مورد كودك آزاري بازشناسايي جديد و كامل تري صورت گرفت اين عمل توسط يك متخصص كودك و راديولوژيست به نام جان كافي[7] انجام شد. وي متوجه سندرمي در كودكان به نام صدمات جسمي متعدد و هماتوم هاي مزمن ساب دورال شد. در سال 1962 هنري كمپ[8] و همكارانش جهت توجه پزشكان در هنگام گرفتن شرح حال و تاريخچه، به بدرفتاري با كودكان هشدارهايي دادند كه تحت عنوان «سندرم كودك كتك خورده[9]» مي باشد.

در سال 1974 حكومت فدرال فعاليت هايي جهت جلوگيري و حمايت و درمان كودكان آزارديده انجام داد. از جمله دادن اطلاعات يكسان و استاندارد جهت حمايت از كودكان آزارديده. قانون مبارزه با كودك آزاري در ابتدا به پيدا كردن افرادي كه مرتكب كودك آزاري مي شدند و مجازات آنها مي پرداخت اما اكنون توجه اصلي جهت متحد كردن خانواده ها و احياء كانون خانواده و پيشگيري از بروز كودك آزاري مي باشد. در سال هاي بعد مفهوم سوء رفتار به صورت طيفي از بدرفتاري ها شامل فقدان محبت، اهمال كاري، سوء تغذيه و… درآمد. با پيشرفت مطالعات و تحقيقات مشخص شد كه آماري كه از كودك آزاري منتشر مي شود مانند قسمت بيروني كوه يخ است كه آن قسمتي كه ما مي‌توانيم ببينيم تنها بخش كودكي از آن است و قسمت عمده آن زير آب قرار گرفته است. با وجود قوانين فوق هنوز هم ساليانه هزاران كودك از طرف والدين خود و يا افراد ديگر كه سرپرستي كودك را به عهده دارند و يا در مدرسه، كتك مي خورند، محبوس و زنداني مي شوند، گرسنه مي مانند، سوزانده مي شوند و مورد تجاوز جنسي قرار مي گيرند.

كودك آزاري در طبقه بندي علمي تشخيص بيماري هاي رواني

در اولين و دومين (DSMI, DSMII)DSM اشاره اي به بدرفتاري با كودكان نشده بود و فقط در كودكان با اختلالات مغزي اثرهاي زيان آور سهل انگاري و مسامحه مانند سوء تغذيه و صدمات جسمي ذكر شده بود. در طبقه بندي در اين سيستم كه توسط گروه مجرب روانپزشكي انجام شد، اگرچه در مورد مسامحه و آزارهاي جسمي اشارات خوبي شده بود، با اين وجود اين بدرفتاري با كودكان به طور مشخص در اين سيستم در نظر گرفته نشده بود. در DSM II كه توسط (APA)[10] منتشر شد، پنج مشخصه براي شرايطي كه كودك در گروه كودكان با اختلالات مغزي گنجانده نشده بود در نظر گرفته شد. اين 5 مشخصه در واقع تمريني براي طبقه بندي بين المللي بيماري بود در نهمين تجديد نظر (ICD-9-CM) مشخصات دقيقي براي بدرفتاري با كودكان در نظر گرفته نشده بود و يا وجود اين كودك آزاري را در قالب (مشكل والدين- كودك)[11] گنجانده بودند.

DSM II به طور اختصاصي مشخص كرد كه به عنوان مثال (مشكل والدين- كودك) شامل كودك آزاري هايي نيز هست كه ارتباطي به اختلالات مغزي والدين ندارد.

در بازنگري سومين چاپ از (DSM III-R)DSM يكسري يافته هاي مشتركي براي (مشكل والدين- كودك) پيش بيني شده بود. اين يافته ها هم براي والدين و هم براي كودك، وقتي كه رفتارهاي آنها مورد توجه است و ظاهراً غيرمرتبط با ناهنجاري هاي مغزي در شخص است قابل استفاده بود.

در DSM IV قسمتي اختصاص يافته به حالت هاي ديگر، كه ممكن است در كودك آزاري باشد، با تكيه بر يافته هاي باليني، همچنين قسمت مخصوص ديگري به مسائل مربوط به بدرفتاري و مسامحه اختصاص يافته، كه شامل جزء ديگري نيز هست كه ارتباط با بدرفتاري با كودكان دارد.

براي اولين بار تشخيص واضح كودك آزاري جسمي، آزارهاي جنسي در كودكان و سهل انگاري و مسامحه با كودكان آسان شد. به علاوه DSM IV تشخيص را آسان كرد، ائم از اينكه شخص آزاردهنده مورد ارزيابي قرار گرفته باشند و يا اينكه قرباني و كودك آزار ديده مورد ارزيابي قرار بگيرد. البته در DSMIV طبق دهمين بازنگري طبقه بندي آماري بين المللي[12]، بيماري ها و مسائل بهداشت رواني (1-CD-10) يك ترم مشتركي مي باشند و فقط كد آنها با هم مختلف است.

شيوع و همه گيرشناسي

كميته ملي پيشگيري از كودك آزاري هر سال اطلاعات مربوط به ميزان وقوع بدرفتاري با كودكان را جمع آوري مي كند. طبق برآورد اين كميته در سال 1997 در حدود 2/3 ميليون نفر قرباني بدرفتاري به سرويس هاي حمايتي گزارش شده است. در اين گزارشات حدود1 ميليون نفر با دليل و مدرك، مورد آزار قرار گرفتنشان به اثبات رسيده بودكه اين نشان دهنده اين است كه از هر 1000 كودك 15 نفر مورد كودك آزاري واقع شده اند. از اين يك ميليون نفر 54 درصد مورد مسامحه و سهل انگاري و 22 درصد مورد آزارهاي جسمي و 8 درصد مورد سوء رفتار جنسي واقع شده بودند. همچنين آزارهاي رواني، خلقي 4 درصد و موارد ديگر آزارها، 1 درصد را به خود اختصاص داده بودند. همچنين اين كميته گزارش كرد كه رد سال 1996 بالغ بر 1000 كودك در اثر بدرفتاري فوت كرده اند كه 38 درصد اين موارد را كودكان زير 1 سال تشكيل مي دادند.

طبق گزارش مركزي ملي پيشگيري از كودك آزاري و مسامحه در سال 1995، ميانگين سني كودكان آزار ديده حدود 7 سالگي بوده است كه در حدود 53 درصد آنها، دختر و 47 درصد آنها، پسر بودند. در اين گزارش 79 درصد قربانيان توسط والدين خود و 10 درصد توسط بستگان ديگرشان مورد كودك آزاري قرا گرفته بودند. همچنين 5 درصد توسط افراد غيره و 2 درصد توسط ناپدري و نامادري خود مورد آزار قرار گرفته بودند.

بر اساس اظهارات كميته ملي پيشگيري از كودك آزاري حدود 3 ميليون مورد كودك آزاري و مسامحه در سال 1994 به مراكز و آژانس هاي مربوطه گزارش شده است كه حدود 1 ميليون مورد آنها مورد آزار قرار گرفتنشان مستدل و به اثبات رسيده بود. هر سال در ايالات متحده حدود 2000 نفر در اثر كودك آزاري مي ميرند و هر ساله حدود 150000 تا 200000 مورد جديد سوء رفتار جنسي گزارش مي شود. تقريباً از هر سه يا چهار دختر و از هر هفت يا هشت پسر يك نفر تا سن 18 سالگي مورد تهاجم جنسي واقع مي شدند. بروز واقعي، احتمالاً بالاتر از اين ارقام مي باشد، زيرا بسياري از كودكان قرباني بدرفتاري شناسايي نمي شدند و بسياري نيز تمايل به گزارش سوء رفتار ندارند. طبق اين گزارش در حدود 24 درصد كمتر از 5 سال سن داشتند و 27 درصد بين 5 تا9 سال و 27 درصد بين 10 تا 14 ساله و 14 درصد حدود 15 تا 18 ساله بودند. بيش از 50 درصد كودكان قرباني سوء رفتار و مسامحه هنگام تولد نارس و يا وزن هنگام تولد پايين داشتند. 75 درصد فرد سوء رفتارگر، يكي از والدين كودك و 15 درصد، بستگان، ديگر  حدود 10 درصد، مراقبين غيرخويشاوند كودك بوده است.

 

 

 

 

در صورت تمایل شما می توانید مقاله بررسی شيوع كودک آزاری در وابستگان به مواد افيونی را به قیمت 11500 تومان از سایت فراپروژه دانلود نمایید. اگر در هر کدام از مراحل خرید یا دانلود با سوال یا ابهامی مواجه شدید می توانید از طریق آدرس contact-us@faraproje.ir و یا ارسال پیامک به شماره: 09382333070 با ما در تماس باشید. با اطمینان از وب سایت فراپروژه خرید کنید، زیرا پشتیبانی سایت همیشه همراه شماست.

 

آیا این مطلب را می پسندید؟
http://faraproje.ir/?p=6778
اشتراک گذاری:
فراپروژه
مطالب بیشتر
برچسب ها:

نظرات

0 نظر در مورد دانلود مقاله بررسی شيوع كودک آزاری در وابستگان به مواد افيونی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.