انسان با توجه به پيچيدگيها و دشواريهاي زندگي جهت رسيدن به رشد و پيشرفت در جنبههاي گوناگون ميبايست از توانايي لازم و كافي جهت مقابله با موقعيتهاي دشوار زندگي و همچنين فراهم نمودن شرايط مناسب به منظور پيشرفت همه جانبه … پیشنهاد می کنیم ادامه این مطلب مفید و ارزشمند را در مقاله تاثير آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع كنترل دنبال نمایید. این فایل شامل 84 صفحه و در قالب word ارائه شده است.
مشخصات فایل تاثير آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع كنترل
عنوان: تاثير آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع كنترل
فرمت فایل : word (قابل ویرایش)
تعداد صفحات : 84
حجم فایل : 68 کیلوبایت
بخشی از مقاله تاثير آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع كنترل را در ادامه مشاهده خواهید نمود.
مقدمه
پيشرفتهاي علمي و تكنولوژي در سالهاي اخير، انسانها را با انبوهي فزاينده از مسائل گوناگون مواجه ساخته است. كار، تحصيل و فشارهاي رواني- اجتماعي از جمله مسائلي هستند كه اغلب نوجوانان و جوانان با آنها روبرو هستند. توانايي حل مؤثر مسائل مذكور و مشكلات مشابه از جمله مهارتهاي مهم و مفيدي هستند كه نقش تعيين كنندهاي در تأمين سلامت رواني و موفقيت فرد و در نتيجه زندگي سالم و اثر بخش دارند.
همه انسانها به طور فطري توانايي حل مشكلات زندگي را دارند، وليكن اين توانايي بايد مطابق با شرايط و موقعيت فرد پرورش يابد بطوريكه به عنوان مهارتهاي كارآمد در آنان دروني شود. متأسفانه طبق بررسيهاي انجام شده تواناييها و مهارتهاي عملي و سازشي بسياري از نوجوانان و جوانان كشور ما براي حل مؤثر مسائل زندگي فردي و اجتماعي آنان كفايت نميكند. بنابراين آموزش مهارتهاي زندگي با تأكيد بر مهمترين مسائل فردي و اجتماعي نوجوانان به عنوان اصلي مهم و انكار ناپذير است كه تاكنون عليرغم توجه خاص بسياري از كشورهاي جهان و تأكيد خاص «سازمان بهداشت جهاني»[1]. جاي آن در برنامههاي تحصيلي مدارس كشورمان خالي مانده است. البته اخيراً گامهايي برداشته شده است كه نيازمند توجه علمي و تخصصي بيشتري ميباشد.
آموزش مهارتهاي زندگي مبتني بر يادگيري مشاركتي و عملي ميباشد. اين گونه فعاليتها در افزايش سلامتي و پيشگيري اوليه از بروز مشكلات و همچنين كمك به نوجوان جهت يادگيري رفتارهاي مثبت و حفظ سلامت رواني خويش بسيار اثر بخش است. بنابراين برنامههاي بهداشت مدارس و مداخلات پيشگيرانه مبتني بر مدرسه ميتوانند در جهت ايجاد رفتارهاي سالم و افزايش آگاهي دانش آموزان در جهت تمرينات حمايت كننده از سلامتي جسماني، رواني و اجتماعي و به طور كلي مهارتهاي زندگي به كار گرفته شوند. بنابراين از طريق اينگونه برنامهها، نوجوانان نسبت به سلامتيشان مسؤوليت پذير ميشوند، تصميمات بهداشتي مناسبي را اتخاذ مينمايند و به طور كلي سبك زندگي سالمي در طول نوجواني آغاز مي كنند و در طول زندگي تداوم ميبخشند. اين امر نوجوانان را قادر ميسازد كه طبق استعدادهاي بالقوه خويش عمل نمايند و آماده رويارويي با تغييرات و نيازهاي زندگي آينده شوند.
روان شناسان در دهههاي اخير، در بررسي اختلالات رفتاري و انحرافات اجتماعي به اين نتيجه رسيدهاند كه بسياري از اختلالات و آسيبها و ناتواني افراد در تحليل صحيح و مناسب از خود و موقعيت خويش، عدم احساس كنترل و كفايت شخصي جهت رويارويي با موقعيتهاي دشوار و عدم آمادگي براي حل مشكلات و مسائل زندگي به شيوه مناسب، ريشه دارد. بنابراين با توجه به تغييرات و پيچيدگيهاي روزافزون جامعه و گسترش روابط اجتماعي، آماده سازي افراد بخصوص نسل جوان جهت رويارويي با موقعيتهاي دشوار، امري ضروري به نظر مي رسد، در همين راستا، روانشناسان با حمايت سازمانهاي ملي و بينالمللي، جهت پيشگيري از بيماريهاي رواني و نابهنجاري اجتماعي، آموزش مهارتهاي زندگي را در سراسر جهان و در سطح مدارس آغاز نمودهاند.[2]
آنچه كه امروزه تحت عنوان مهارتهاي زندگي مشهور است، تنها حاصل كار پژوهشگران عصر حاضر نيست، بلكه بسياري از اين مهارتها در لابلاي تعاليم الهي بخصوص در قرآن و احاديث معصومين (ع) بيان شده است، بطوري كه تلاش براي برقراري ارتباط مفيد و مؤثر با ديگران، خودشناسي و توجه به ارزشها كه از فصول اساسي درس مهارتهاي زندگي است، به كرات در قرآن، نهج البلاغه و صحيفة سجاديه و احاديث منقول از ساير معصومين (ع) مورد تأكيد قرار گرفته است.[3]
دوره نوجواني، دورهاي بحراني است كه تغييرات عمدهاي در فرد (از لحاظ فيزيولوژيكي ، شناختي و رواني) و محيط بيروني فرد (فشار همسالان، انتقال از محيط كوچك درس به محيطي بزرگتر در جامعه و مواجه شدن با هنجارها) به وجود ميآيد. چنين تغييراتي اغلب با مشكلاتي همراه است كه بسيار استرسزا ميباشد. به همين دليل اكثر نوجوانان در يك دوره بحراني به سر ميبرند. با توجه به اين مسائل، جهت پيشگيري از اختلالات رواني و يا تداوم سلامت رواني، نوجوانان بايد راهبردهاي مقابلهاي مؤثر را ياد بگيرند.[4]
با توجه به گسترس خدمات بهداشت رواني مبتني بر مدرسه در كشورهاي مختلف، «سازمان بهداشت جهاني» طرح تحقيقي مهارتهاي زندگي را به عنوان بخشي از برنامه بهداشت رواني اين سازمان بنا نهاد. هدف اصلي سازمان بهداشت جهاني از ايجاد طرح مهارتهاي زندگي در زمينه بهداشت رواني اين است كه جوامع مختلف در سطح جهان نسبت به گسترش، به كارگيري و ارزيابي برنامه آموزش مهارتهاي زندگي كه متمركز بر رشد تواناييهاي رواني اساسي (مانند حل مسأله، مقابله با هيجانات، خود آگاهي، سازگاري اجتماعي و كنترل استرس) بين كودكان و نوجوانان است، اقدام نمايند.[5]
بيان مساله
تغييرات ناگهاني و گستردهاي كه در جنبههاي جسماني، رواني و اجتماعي زندگي نوجوان ايجاد ميشود، مرحلهاي بحراني را ايجاد ميكند كه طبعاً مشكلات و ناسازگاريهايي را به همراه خواهد داشت. بنابراين با توجه به اهميت دوران نوجواني، شناخت اصولي و علمي اين مرحله، جهت پيشگيري از نابهنجاريها و مشكلات ناشي از اين بحران از طريق ارائه اطلاعات و آگاهي لازم به نوجوانان و كسب مهارتهاي مورد نياز جهت مقابله با مشكلات ناشي از اين تغييرات توسط آنان، امري بسيار مهم و حساس تلقي ميشود. يكي از برنامه هاي پيشگيرانه در اين زمينه، كه در سطح جهان مورد توجه است، آموزش مهارت هاي زندگي به نوجوانان ميباشد. تأثير اين آموزش در زمينههاي گوناگوني مورد بررسي قرار گرفته است كه به نتايج مثبتي نيز دست يافتهاند. از همين رو با توجه به اهميت موضوع، پژوهش حاضر به بررسي تأثير آموزش مهارتهاي زندگي بر سلامت روان و منبع كنترل نوجوانان مي پردازد، تا بدين ترتيب، گامي ديگر در جهت تحقق اهداف پيشگيرانه پيرامون دوره بسيار مهم و حساس نوجواني برداشته شود. كاملاً واضح است كه اگر اهداف فوق ميسر شوند، راهي روشن و هموار جهت انتقال از دوره نوجواني به دوره جواني و بزرگسالي كه مرحله شكوفايي تواناييها، استعدادها و انديشههاي نو مي باشد، فراهم ميگردد. اين امر موجبات تكامل فردي و اجتماعي تك تك افراد جامعه را فراهم ميسازد كه در نهايت به پيشرفت جامعه در ابعاد گوناگون منتج ميشود.
سازمان بهداشت جهاني (WHO) [6] به منظور افزايش سطح بهداشت رواني و پيشگيري از آسيبهاي رواني- اجتماعي، برنامهاي تحت عنوان آموزش مهارتهاي زندگي تدارك ديده و در سال 1993 در «يونيسف»[7] (صندوق كودكان سازمان ملل متحد) مطرح نمود. از آن سال به بعد، اين برنامه در بسياري از كشورها مورد آزمايش و اجرا قرار گرفته است.[8]
بر اساس پژوهشهاي انجام شده، عواملي نظير عزت نفس، مهارتهاي بين فردي برقراري ارتباط مطلوب ، تعيين هدف، تصميمگيري، حل مسأله، تعيين و شناسايي ارزشهاي فردي در پيشگيري و يا كاهش ابتلاء نوجوانان به انواع ناهنجاريهاي رفتاري و اختلالات رواني و افزايش سطح سلامت روان آنان نقش مؤثري دارند. بنابراين با توجه به اهميت و ارزش آموزش مهارتهاي زندگي با اهداف گوناگون پيشگيرانه و ارتقاء سطح سلامت روان، فقدان اين مهارتها موجب مي شود كه فرد در برابر فشارها و استرس ها به رفتارهاي غير مؤثر و ناسازگارانه روي آورد. آموزش چنين مهارتهايي در كودكان و نوجوانان، احساس كفايت، توانايي مؤثر بودن، غلبه كردن بر مشكل، توانايي برنامه ريزي، و رفتار هدفمند و متناسب با مشكل را به وجود مي آورد.[9]
همچنين مطالعات متعدد حاكي از آن است كه منبع كنترل دروني با سلامت رواني و احساس رضايت از زندگي ارتباط مثبت دارد و افرادي كه داراي منبع كنترل دروني هستند از فشار رواني كمتري در زندگي خود رنج ميبرند.[10]
«تلادو»[11] و همكاران (1974) دريافتند كه توانايي بيشتر در حل مسأله به عنوان يك مهارت زندگي با افزايش عزت نفس و منبع كنترل دروني ارتباط مثبت دارد.[12]
«لازاروس و فولكمن»[13] (1984) دو شكل كلي مقابله را مشخص كردند. مقابله متمركز بر مشكل و مقابله متمركز بر هيجان،. راهبرد متمركز بر مشكل ميتواند معطوف به درون يا معطوف به بيرون باشد. راهبردهاي مقابله اي معطوف به بيرون در جهت تغيير موقعيت يا رفتارهاي ديگران است، در صورتي كه راهبردهاي مقابلهاي معطوف به درون شامل تلاشهايي است كه براي بررسي مجدد نگرشها و نيازهاي خود و كسب مهارتها و پاسخهاي تازه صورت ميگيرد. مقابله متمركز بر هيجان، معطوف به كنترل و مهار ناراحتي هيجاني است. پژوهش هاي به عمل آمده در زمينه شيوههاي مقابلهاي نشان داده اند كه سازگارانهترين روش براي مقابله با چالشها و مشكلات زندگي، اتخاذ يك رويكرد فعال و متكي به خود از قبيل طرح ريزي و مسأله گشايي است. بطوري كه پژوهشگران پس از تجزيه و تحليل رابطه بين پاسخهاي مقابله اي و هيجانات ايجاد شده در افراد، به اين نتيجه دست يافتند كه حل مسأله با برنامهريزي، مفيدترين و مؤثرترين پاسخ مقابلهاي بوده است، چرا كه با بيشترين هيجان مثبت همراه است.[14]
برخي از مطالعات رابطه بين منبع كنترل و شيوههاي مقابله اي را بررسي كردند و به اين نتيجه دست يافتند كه منبع كنترل دروني به طور معنا داري با سازگاري عاطفي ارتباط دارد و يك عامل حفاظت كننده در مقابل استرس ميباشد. به عنوان مثال «كاك، هانن، و سارجنت»[15] به نقل از «هيون»[16] (1996) ، در مورد استرس زندگي بين دانشآموزان مقطع دبيرستان در آمريكا مطالعهاي انجام دادند و دريافتند كه دانشآموزان داراي منبع كنترل دروني، سازگاري بهتري در مقابل اضطراب دارند و از تواناييهاي جسماني بيشتري برخوردارند. يافته مشابهي نيز توسط «كليور»[17] (1991)، ارتباط منبع كنترل دروني را با افزايش مهارتهاي مقابله اي گزارش نموده است. همچنين «بارون و ديگران»[18] (1994) به نقل از «يونگر و ديگران» [19] (1998) گزارش كردهاند كه استفاده از راهبردهاي مقابله اي متمركز بر هيجان احتمال افسردگي و ضعف سلامت جسماني را افزايش مي دهد، در حالي كه راهبردهاي متمركز بر مشكل عامل حفاظت كننده در مقابل افسردگي و ضعف سلامت جسماني ميباشد.
با توجه به مطالب فوق ميتوان گفت كه افراد داراي منبع كنترل دروني به توانايي خويش در كنترل وقايع زندگي معتقدند و در مقابله با مشكل از شيوه مقابلهاي متمركز بر حل مسأله استفاده ميكنند، بدين معنا كه از طريق تصميمگيري و طرح ريزي جهت حل مشكل اقدام به حل مسأله مي نمايند. در حالي كه افراد داراي منبع كنترل بيروني معتقدند كه توانايي كنترل وقايع زندگي خويش را ندارند و عوامل ديگري غير از توانايي شخصي ايشان موثرند. به همين جهت از شيوه مقابله اي متمركز بر هيجان در مقابله با مشكلات استفاده مي كنند. بدين معنا كه به جاي تمركز بر مشكل، بر هيجانات و احساسات خويش متمركز ميشوند. و دست به تلاشهايي جهت تنظيم عكسالعملهاي هيجاني خويش مي زنند. بنابراين با توجه به ارتباط مثبت بين منبع كنترل دروني و شيوه مقابله اي مسأله مدار با سلامت روان افراد ، پژوهش حاضر به بررسي اين سؤال مي پردازد كه : آيا آموزش مهارتهاي زندگي بر سلامت روان، منبع كنترل و شيوه مقابلهاي دانش آموزان تأثير دارد، و آيا آموزش مهارتهاي زندگي مي تواند موجب افزايش سطح سلامت روان، درونيتر شدن منبع كنترل و شيوه مقابلهاي مسأله مدار شود؟
اهميت و ضرورت پژوهش
امروزه در سراسر جهان بر اهميت بهداشت رواني تأكيد ميشود و روز به روز با انجام تحقيقات وسيع و گوناگون، اهميت و نقش آن در زندگي فردي و اجتماعي آشكارتر ميگردد. بطوريكه سال 2001 ميلادي از طرف سازمان بهداشت جهاني، تحت عنوان سال جهاني «بهداشت رواني» اعلام گرديد. سازمان مذكور در اين سال شعار «غفلت بس است، مراقبت كنيم.» را جهت آشكارتر ساختن اهميت موضوع، مطرح نمود.[20]
اين امر نشان دهنده آن است كه بهداشت رواني موضوعي است كه بايد در سطح جهان مورد توجه قرار گيرد. يكي از دلايلي كه در اهميت اين موضوع مطرح است، شيوع روزافزون ابتلاء به انواع اختلالات رواني در سطح جهان است و دليل مهم ديگر آن، اهميت و ضرورت پيشگيري از بيماريهاي رواني است. در واقع ميتوان گفت، عمدهترين هدف بهداشت رواني، پيشگيري است و از سه نوع پيشگيري كه در بهداشت رواني مطرح ميشود، پيشگيري اوليه مورد توجه بيشتري قرار ميگيرد. در پيشگيري اوليه جمعيت سالم در جامعه مورد نظر هستند و تمام اقداماتي كه در اين حيطه صورت ميگيرد، در جهت آماده سازي افراد و فراهم نمودن شرايط مناسب براي زندگي سالم از تمامي جنبه هاي جسماني، رواني و اجتماعي ميباشد. بنابراين هدف، افزايش آگاهي و توانايي افراد در برخورد صحيح و مناسب با رويدادهاي زندگي ميباشد.
حسيني (1378) معتقد است، آموزش، اساسيترين روش پيشگيري اوليه است. از طرفي ديگر مهمترين و مؤثرترين دوره سني جهت آموزش پيشگيرانه، دوره نوجواني است. به همين دليل متخصصين بهداشت رواني، آموزش پيشگيرانه در دوره نوجواني را مورد توجه بسيار قرار مي دهند. و همچنين پژوهشها نشان ميدهند كه آموزش مهارتهاي زندگي به ارتقاء بهداشت رواني كودكان و نوجوانان در ابعاد مختلف زندگي كمك ميكند و از اساسيترين برنامههاي پيشگيرانه در سطح اوليه به شمار ميرود. سلامتي بخش اصلي يك زندگي شاد است و مدارس نقش مهمي در آگاه ساختن نوجوانان پيرامون مسائل بهداشتي و سلامتي و آموزش علوم زندگي به آنان دارند.
در صورت تمایل شما می توانید مقاله تاثير آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع كنترل را به قیمت 11500 تومان از سایت فراپروژه دانلود نمایید. اگر در هر کدام از مراحل خرید یا دانلود با سوال یا ابهامی مواجه شدید می توانید از طریق آدرس contact-us@faraproje.ir و یا ارسال پیامک به شماره: 09382333070 با ما در تماس باشید. با اطمینان از وب سایت فراپروژه خرید کنید، زیرا پشتیبانی سایت همیشه همراه شماست.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.