0
0

مقاله خود تنظیمی هیجانی و بهزیستی روانشناختی دانش آموزان

35,900 تومان

در این مقاله به مبانی نظری و پیشینه تحقیق خود تنظیمی هیجانی و بهزیستی روانشناختی دانش آموزان پرداخته شده است, که شامل 92 صفحه و در قالب word می باشد.

بخشی از مبانی نظری و پیشینه تحقیق خود تنظیمی هیجانی و بهزیستی روانشناختی دانش آموزان

 

2-1 مبانی نظری بهزیستی روان شناختی

2-1-1 نظریه های بهزیستی روان شناختی : از ابتدا  تا کنون

در طول تاریخ, روان شناسان توصیف های متفاوتی از عملکرد مثبت روانی با همان بهزیستی را در چهارچوب شاخه های مختلف روان شناسی از جمله روان تحلیل گری, روان شناسی رشد و یا روان شناسی بالینی ارائه داده اند. در ابتدای امر به دیدگاه بنیان گذار علم روان تحلیل گری, زیگموند فروید, برمی خوریم. به عقیده فروید ویژگی های خاصی برای سلامت روان شناختی ضرورت دارد. نخستین ویژگی هشیاری (خودآگاهی) است. هر آنچه که ممکن است در ناهشیاری (ناخودآگاهی) موجب مشکل شود بایستی خودآگاه شود. واپس زنی های ناخودآگاه و غیر ضروری بایستی دگرگون شوند و انرژی صرف شده برای نگهداری آن ها در ناخودآگاه بایستی به  «من[1]» باز گردانیده شود. تجارب کودکی ناخودآگاه بایستی گشوده شوند و از این طریق به فرد کمک شود تا شیوه ارضای کودکانه را رها نماید. در نهایت, خودآگاهی حقیقی ممکن نیست مگر این که کنترل غیر واقعی و غیرضروری یا زاید«فرامن[2]» درهم شکسته شود, زیرا محتویات ناخودآگاه من برتر , بازتابی از تحریم ها, ممنوعیت ها و ایده آل های والدین فرد است که نوعی تعصب غیرمنطقی و انعطاف ناپذیر را جایگیزین وجدان اخلاقی انسان می سازد. این بدین معنی نیست که اگر کنترل های ناخودآگاه من برتر تضعیف شوند و خواسته های واپس رانده خودآگاه شوند می توانیم زندگی لذت طلبی نیست, خوداگاهی عنصر اصلی سلام روان شناختی است و در شخص بالغ سالم, آگاهی و ارضای منطقی تمایلات غریزی, جایگزین واپس زنی افراطی آن ها می شود(کورسینی,2005).

در نظریه فروید,انسان متعارف و سالم کسی است که اولا مراحل رشد روانی_ جنسی را با موفقیت گذارنده باشد و در هیچ یک از مراحل بیش از حد تثبیت نشده باشد, ثانیا توانایی «دوست داشتنی» و «تولید کار » را نیز داشته باشد. از نظر او کمتر انسانی متعارف به حساب می آید و هر فردی به نحوی غیر متعارف است. هسته اصلی روان نژندی یا نوروتیک, اضطراب است و اضطراب مرحله اول نوروز است(فیست, 1386).

هدف از روان درمانی در روانکاوی, ایجاد سلامت روانی است به معنا که جایی که «نهاد» وجود داشته است, « خود» هم می تواند باشد, یعنی  زمانی که یک انسان چه از روی فشار, چه از روی اجبار رفتار می کند, اگر سالم باشد, می تواند گزینه ها و کنترل هایی عاقلانه تر را جایگزین کند(شارف, 1384).

سلامت روانی دارای دو جنبه است: یکی سازگاری با محیط بیرونی و دیگری سازش با محیط درونی. در نظر فروید تعامل و تعارض پویای سه ساخت «نهاد» , «خود» و «فراخود» تعیین کننده رفتار است و فردی از نظر روانی سالم است که بین سه سطح شخصیت وی تعادل برقرار باشد. در نهایت این که به نظر فروید عوامل مستلزم برای سلامت روان شناختی در افراد رشد یافته در جواممع انسانی نادر است و سلامت روان شناختی ایده آلی دست نیافتنی است(کورسینی,2005).

از دیدگاه روان شناسی رشد, اریکسون(1950؛نقل از ولز[3],2010) مفهوم شخصیت سالم را در چارچوب نظریه فروید ارائه داد. اریکسون رشد  شخصیت را به عنوان فرآیندی در نظر گرفت که در آن هر یک از عوامل شخصیت با دیگران در ارتباط  است, به گونه ای که شخصیت به عنوان یک کل, بستگی به رشد صحیح هر یک از اجزای آن دارد. این نویسنده در تجزیه و تحلیل خود از روند رشد, در مورد چگونگی رشد اجزای سلامت روان در طول مجموعه ای از مراحل متوالی که به شرح زیر می باشد سخن می گوید: احساس اعتماد بنیادین, حس استقلال, حس ابتکار , حس کارآمدی, احساس هویت خود, صمیمیت, زادیندگی  و یکپارچگی . در طول هر یک از این عوامل یک تعارض اتفاق می افتد و با توجه به این که تعارض چگونه حل وفصل شده است, رشد شخص بیشتر و یا کمتر سالم خواهد بود. طبق دیدگاه اریکسون, رشد ایگو یک فرآیند رشد پیوسته است که در سراسر طول عمر یک فرد در جهت یک ظرفیت برتر پیشروی می کند.

به عقیده اریکسون سلامت روانشناختی اصولا نتیجه عملکرد قوی و قدرتمند «من» است. من عنوان و مفهومی است که نششان دهنده توانایی یکپارچه سازی اعمال و تجارب شخص به صورت انطباقی و سازشی است.«من» تنظیم کننده درونی روان است که تجارب فرد را سازماندهی می کند و در نتیجه از انسان در مقابل فشارهای نهاد و من برتر حمایت می کند.هنگامی که رشد انسان و سازماندهی اجتماعی به نحو متناسب هماهنگ شود, در هر کدام از مراحل رشد روانی _ اجتماعی توانایی ها و استعدادهای مشخصی ظهور می نماید(فیست و فیست ,1384).

این دیدگاه مشابه از رشد مداوم در سراسر طول عمر را می توان در نظریه بوهلر(1935؛به نقل از ولز,2010) که اصطلاحا از « منحنی زندگی » سخن می گوید مشاهده نمود. بوهلر به این نتیجه رسید که با وجود تفاوت های فردی, یک توالی منظم وجود دارد که در آن وقایع, تجربیات و دستاوردها در زندگی مردم ظاهر می شود, و این که بهبود یا بدتر شدن در بهزیستی روان شناختی لزوما با همان نرخ تغییر در بهزیستی فیزیکی می رخ نمی دهد..

از چشم انداز روانشناسی بالینی نویسندگانی مانند مازلو, آلپورت و راجرز[4] توصیفات دیگری از بهزیستی  روان شناختی ارائه داده اند.

مازلو (1958؛ به نقل از کورسینی,2005) در هرم معروف خود, 5 نیاز اساسی که یک شخص باید برای تبدیل شدن به فردی با کنش وری کامل, آن ها را تحقق بخشید را معرفی می کند. یک فرد با برآورده ساختن اساسی ترین نیازها شروع می کند و پس از ارضا کردن نیازها ی اولیه, به سمت بعدی که در سطح بالاتر است حرکت می کند. در ابتدای امر, نیازها ی فیزیولوژیک به عنوان اساسی ترین نیازهای یک ارگانیسم در نظر گرفته می شود. بدون شک , این ها مهم ترین نیازها در این هرم هستند, در آن زمانی که  یک فرد همه چیز را در زندگی از دست می دهد, قوی ترین میل او برآورده کردن این نوع از نیازهاست. مهم ترین هدف یک فرد بدون غذا , عشق یا ایمنی, قطعا پیدا کردن مواد غذایی قبل از هر  چیز دیگری خواهد بود. هنگامی که هیچ یک از نیازهای ارگانیسم  ارضا نشده است و او تحت سلطه نیازهای فیزیولوژیکی می باشد, نیازهای دیگر وجود نخواهند داشت و یا اهمیت کمتری دارند.

در جایگاه دوم زمانی که نیازهای فیزیولوژیکی برآورده می شوند, نیاز به ایمنی برانگیخته می شود. هنگامی که یک فرد در این مرحله قرارداد, ایمنی مهم تر از هر چیز دیگری می شود, حتی از نیازهای فیزیولوژیکی که قبلا پوشش داده شده اند. نیازها سوم مازلو مربوط به نیاز به تعلق به گروه, محبت و عشق می باشد که زمانی دو نیاز قبلی برآورده شده اند, رخ می نماید. فرد در حال حاضر علاقه مند به شکل دادن  روابط با دیگران وتبدیل شدن به  بخشی از یک گروه است و برای رسیدن به این هدف به سختی می کوشد. فرد در حال حاضر به انجام این کار نسبت به هر چیز دیگری بیشتر علاقه مند است و زمانی که گرسنه است اهمیتی را که به این موضوع نسبت داده است فراموش می کند.

نیاز چهارم مازلو مربوط به اعتماد به نفس فرد است.این نویسنده معتقد است که همه (به استثنای برخی از بیمای های روانی) به نظر مثبت به خود, احترام به خود و عزت نفس نیاز دارندو هم چنین اینکه باید توسط دیگران ارزشمند در نظر گرفته شوند. این نیازها را می توان به دو زیر گروه تقسیم کرد: در یک سو, میل به شکیبایی, دستاوردها, استقلال و آزادی و در سوی دیگر , تمایل به کسب شهرت یا اعتبار که به عنوان به دست آوردن عزت و احترام از سوی دیگران تعریف شده است, می باشد.

در نهایت, ما نیاز به خودشکوفایی می رسیم, که به عنوان تحقق پتانسیل کامل یک فرد, تعریف شده است و زمانی که همه نیازهای دیگر برآورده شده اند, رخ می نماید. به گفته مازلو آنچه که یک انسان می تواند باشد, باید باشد, و او این نیاز را خودشکوفایی می نامد. اگر یک فرد برای انجام کاری استعداد داشته باشد و نتواند این پخش از خود را به طور کامل تحقق بخشدع ناخشنود و ناشاد خواهد بود. به عبارت دیگر,
یک موسیقی دان باید موسیقی بسازد و یک شاعر باید شعر بنویسد. این نیاز به تمایل یک شخص برای توسعه پتانسیل کامل خود, جستجوی رشد شخصی و تبدیل شدن به هر آنچه که فرد می تواند باشد, اشاره دارد. بدیهی است این تمایلات از فردی به فرد دیگر بسیار متفاوت است. برخی از افراد ممکن است با تبدیل شدن به ورزشکاران موفق, احساس خودشکوفایی کنند, در حالی که دیگران احساس رضایت شخصی را از پدر و مادر خوب بودن به دست می آورند. (فیست و فیست ,1384).

آلپورت (1952؛ به نقل از ولز,2010) شخصیت پخته را به عنوان شکلی  از عملکرد مثبت توصیف کرد. او در مطالعه خود بر روی بلوغ نتیجه گرفت که پختگی تا حدودی از طریق ازدواج به دست می آید.یک فرد بالغ به عنوان داشتن ایگوی توسعه یافته, حس شوخ طبعی و نوعی فلسفه یکپارچه زندگی تعریف می شود. این بلوغ را می توان از طریق یک سری از مراحل بلوغ عاطفی به دست آورد.

راجرز(1963؛  به نقل از ولز, 2010) مفهوم فرد با عملکرد کامل کامل را برای اشاره به افرادی که می توانند به طور کامل با تمام احساسات واکنش های خود زندگی کنند, به کار برد. این افراد می توانند به ارگانیسم خود و عملکرد آن اعتماد کنند, نه به این دلیل که معصوم هستند, بلکه آنها می توانند عواقب اقدامات خود را بپذیرند و در صورتی که آنها را رضایتبخش تلقی نکنند, آنها را تصحیح کنند. آنها می توانند همه احساسات خود را تجربه کنند و ترسی از آنها نسبت به شواهد پذیرا هستند و به طور کامل در فرآیند «بودن خود» دخیل می باشند. این افراد زندگی را به صورت کامل زندگی می کنند و از طریق تجربیات خود, از خودآگاه هستند.

هنگامی که ما از بهزیستی روان شناختی صحبت می کنیم, به یک سازه در ارتباط با عملکرد مطلوب و مثبت یک فرد اشاره داریم(رایان و دسی[5],2001).

برای بیش از 20 سال , مطالعه بهزیستی روان شناختی توسط دو مفهوم اساسی هدایت شده است. ما می توانیم اولین مفهوم را در کار برادبورن[6](1969؛به نقل از ولز,2010) که بین هیجان منفی و مثبت فرق گذاشت و بهزیستی را به عنوان دستیابی به تعادل بین این دو تعریف نمود, بیابیم. فرمول بندی دوم, که در میان جامعه شناسان اهمیت به دست آورده است, به رضایت از زندگی به عنوان یک دشاخص مهم بهزیستی توجه می کند.

واترمن[7](1993؛ به نقل از کیس ,2002) بین جنبه های لذت گرایانه و کمال گرایانه بهزیستی فرق گذاشت. جنبه های لذت گرایانه عمدتا بر شادکامی متمرکز است و بهزیستی را به عنوان یک شاخص کیفیت زندگی مبتنی بر رابطه بین ویژگی های زیست محیطی و سطح رضایت فرد تعریف می کند.این دیدگاه بر دستیابی به لذت و اجتناب از درد تمرکز می کند. این رویکرد در طول تاریخ حامیان خاص خودرا داشته است که از جمله می توان اپیکور, هابز و استوارت میل را نام برد. دیدگاه غالب روانشناسان لذت گرا آن استکه بهزیستی برابر با شادکامی شخصی و مرتبط با تجربه ناخوشی است(کیس,2002).

رویکرد کمال  گرایانه به سمت داشتن معنا در زندگی و میزان تحقق خود فرد گرایش دارد. آن بهزیستی را به عنوان میزانی که شخص به یک فرد با عملکرد کامل تبدیل می شودع تعریف می کند(رایان و دسی,2001).

براساس این رویکرد که مبتنی بر فضیلت گرایی ارسطو است ارضای امیال به رغم ایجاد لذت در ما همیشه منتهی به بهزیستی نمی شود, بلکه بهزیستی دربرگیرنده  تلاش برای کمال و تحقق پتانسیل های واقعی فرد است که ممکن است همواره توأم با احساس لذت نباشد. نظریات کمال گرا بر این باورند که ارضای میل , به رغم ایجاد لذت , همواره بهزیستی را در پی ندارد و در نتیجه بهزیستی نمی تواند صرفا به معنای تجربه لذت باشد(کیس[8],2002). براساس این طبقه بندی , برخی از نویسندگان سازه بهزیستی ذهنی را به عنوان نماینده اصلی سنت لذت گرایانه استفاده کرده اند که توجه ویژه ای در مطالعات مربوط به رضایت از زندگی دریافت کرده است. سازه بهزیستی روان شناختی به عنوان نماینده سنت کما گرایانه انتخاب شده است که بر توسعه مهارت های و رشد شخصی که هر دو به عنوان شاخص های کلیدی عملکرد مثبت در نظر گرفته می شوند, متمرکز است(دیاز, رودریگز _ کارواجال و بلانکو[9], 2006).

ویلسون [10](1967؛  به نقل از ریف و سینگر ,2003) به این نتیجه رسید که اگر سازه بهزیستی ذهنی را برابر با شادکامی در نظر بگیریم, فردی که از شادکامی برخوردار است, جوان , سالم, تحصیل کرده, برون گرا, خوش بین, عاری از نگرانی ها , مذهبی , با اعتماد به نفس , با آرمان های متوسط, از هر دو جنس و در یک بازه گسترده ای از هوش خواهد بود. سه دهه بعد, دینر و سو [11](2000) بیان کردند که یک فرد شاد کسی است که با خلق و خوی مثبت, که تمایل به دیدن خوبی های همه چیز دارد و بیش از حد به وقایع منفی نمی باشد, او در یک جامعه از لحاظ اقتصادی توسعه یافته زندگی می کند, دارای صفات اجتماعی است و منابع کافی در جهت پیشبرد مهم ترین اهدافش را داراست.

میکالوس[12](1985؛ به نقل از ولز ,2010) در نظریه اختلاف چندگانه اش پیرامون رضایت توضیح می دهد که فرد خود را در مقایسه با بسیاری از استانداردها شامل افراد دیگر , شرایط گذشته , سطح ایده آل از رضایت و نیازش برای رسیدن به اهداف خود قرار می دهد. نتیجه ای که او در مورد سطح رضایتش به دست می آورد برتفاوت بین شرایط فعلی و این استانداردها مبتنی می باشد.

طبق نظر دینر (1984؛ به نقل از دیاز و همکاران,2006) که اصطلاحا نظریه غایت نگرانه نامیده می شود, رفتار یک فرد را می توان با مطالعه اهداف او به بهترین نحو درک کرد: آنچه که یک فرد تلاش می کند تا در زندگی انجام دهد و میزانی که به این اهداف دست یافته است. نوع اهداف فرد, ساختار این اهداف, میزانی که فرد در رسیدن به آنها موفق است و سرعت پیشرفت در جهت آنها, همه می توانند به طور بالقوه احساسات و درجه ای از رضایت فرد را تحت تأثیر قرار دهد. بر اساس این مدل, به طور کلی, یک فرد زمانی که به سمت اهداف خود پیشرفت می کند, واکنش مثبت نشان می دهد و هنگامی که او نتواند به آنها برسد, واکنش منفی نشان می دهد(ذاکری,1384).

مفهوم اساسی این است که اهداف به عنوان یک استاندارد مرجع بررای نظام هیجانات عمل می کند. دیگر نویسندگان مانند کانتور و ساندرسون[13](1999؛به نقل از ولز,2010) نیز بر اهمیت داشتن اهداف تأکید می کنند و توضیح می دهند که تعهد در تلاش برای رسیدن به این اهداف, حسی از عاملیت و سازندگی فردی و معنا برای زندگی روزمره به فرد می دهد.

هنگامی که خطوط مختلف علمی و فلسفی تفکر مقایسه می شوند, فهمیده می شود تمام رویکردهایی که پیرامون بهزیستی روان شناختی سخن رانده اند, در توصیف خود از یک زندگی خوب و سالم که شامل فرآیندهای تنظیم و پس از آن جستجوی اهداف می باشد همگرا هستند؛ این اهداف در راستای ارتباط معنادار با دیگران, مدیریت خواسته ها و فرصت ها, تمرین مدیریت خود و د اشتن یک توجه مثبت به خود می باشد(مایرز[14],2000).

اطلاعات بیشتر

نوع فایل

word

تعداد صفحات

92

حجم فایل

245 کیلوبایت

نقد و بررسی‌ها

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “مقاله خود تنظیمی هیجانی و بهزیستی روانشناختی دانش آموزان”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.