سازمان ملي حفاظت آثار باستاني ايران، عملاً فعاليت خود را در پي تشكيل وزارت فرهنگ و هنر در سال 1342 از سال 1345 آغاز كرد و تا ادغام در تشكيلات سازمان ميراث فرهنگي كشور به سال 1366 به شكلي گسترده و سازنده در موضوع مطالعه و مرمت بناها و مجموعههاي تاريخي… پیشنهاد می کنیم ادامه این مطلب مفید و ارزشمند را در مقاله شهر باستانی گور و فيروزآباد كنونی دنبال نمایید. این فایل شامل 70 صفحه و در قالب word ارائه شده است.
مشخصات فایل شهر باستانی گور و فيروزآباد كنونی
عنوان: شهر باستانی گور و فيروزآباد كنونی
فرمت فایل : word (قابل ویرایش)
تعداد صفحات : 70
حجم فایل : 9,52 مگابایت
بخشی از مقاله شهر باستانی گور و فيروزآباد كنونی را در ادامه مشاهده خواهید نمود.
مقدمه
سازمان ملي حفاظت آثار باستاني ايران، عملاً فعاليت خود را در پي تشكيل وزارت فرهنگ و هنر در سال 1342 از سال 1345 آغاز كرد و تا ادغام در تشكيلات سازمان ميراث فرهنگي كشور به سال 1366 به شكلي گسترده و سازنده در موضوع مطالعه و مرمت بناها و مجموعههاي تاريخي در سراسر كشور پيشگام بود. ساماندهي، مطالعه و تعمير آثار تاريخي در ايران، همگام با نهضتي بزرگ بود كه پس ازجنگ جهاني دوم و در جريان بازسازي پس از جنگ، ابعادي علمي و انساني وسيع پيدا كرد و مفهومي از رقا و بقاي انساني يافت.
سازمان نامبرده در شكلدهي خود و در سطح قابل قبولي براي جامعه ملي و بينالمللي از امكانات فني علمي و فرهنگي سطح بالاي داخلي و خارجي بهره گرفت. صرفنظر از تربيت نيروي تخصصي و ماهر در سطوح مختلف علمي، فني و هنري در كشور از توان موسسات و سازمانهايي نظير: دانشگاه تهران، دانشگاه شهيد بهشتي (ملي سابق)، دانشگا فارابي، موسسه ايتاليايي مطالعات خاوردور و نزديك (ايزمئو)، سازمانهاي دولتي و غيردولتي وابسته به يونسكو، دانشگاه فلورانس و جز آن استفاده كرد و تلاش بر اين داشت كه ضمن ارائه الگوهاي موفق از مطالعه و مرمت بناها و مجموعههاي تاريخي ـ فرهنگي (نظير مجموعه بناهاي تاريخي اصفهان، مجموعه آثار تاريخي هخامنشي فارس، شهر تاريخي سلطانيه و…) بستر مناسب و باروري را براي نسل آينده فراهم سازد و در اين رابطه، مقوله مطالعه و مرمت آثار و مجموعههاي تاريخي را به توليدي فرهنگي نزديك كند. از جمله اين اقدامات بايد از پروژه مطالعه و مرمت مجموعه آثار تاريخي فيروزآباد ياد كرد كه نقطه عطفي در تاريخ فرهنگ معماري و شهرسازي كشورمان را رقم ميزند.
به ياد آوريم كه گنبد قلعه دختر فيروزآباد كه كهنترين گنبد شناخته شده دنيا برپا شده بر زمينهاي مربع است و مربوط به فصل تاريخي مشترك پارتي ـ ساساني است، تنها بخشي از اين مجموعه ميراث برجا مانده را از اين مقطع تاريخي تشكيل ميدهد.
معرفي شهر باستاني گور و فيروزآباد كنوني
فيروزآباد كنوني را در عهد باستان«اردشيركوره» و «شهر گور» ميناميدهاند كه معرب آن «جور» گرديده است. اين شهر روزگاران گذشته، يعني عهد شاهنشاهي ساساني و سدههاي نخستين اسلام، مركز كوره اردشير و يكي از پنج ناحيه معروف پارس را تشكيل ميداده است. نام كنونيش بنا به گفته مقديسي، تاريخنويس سده چهارم هجري، چون خوشآيند امير عضدالدوله ديلمي نبوده كه بگويند: «ملك به گور رفت» يعني به شهر گور رفت، به فيروزآباد تبديل گرديد و ظاهراً اين نام بايد از نام «فيروز» نياي انوشيروان گرفته شده باشد، كه ساختمانهايي در زمان خود در آنجا نموده است. راه شيراز به بندر باستاني سيراف از همين شهر ميگذشته است.
گسترش كوره اردشير در عهد باستاني و سدههاي نخستين اسلام از شيراز تا درياي پارس و جزاير جنوبي از خارك تا قشم و از خاور به دارابگرد و از باختر به بيشاپور و كازرون محدود ميگرديده، پس از كوره استخر از بزرگترين كورههاي پنجگانه فارس بوده است. امروز نيز از آن لحاظ كه نخستين آثار و سنگنگاره از بنيانگذار شاهنشاهي ساساني را در كنار خود نگهداشته است و به مناسبت نماياندن معماري عالي و هنر شگرف اين دودمان برجسته، يكي از جاهاي باارزش و باستاني كشور به شمار ميرود.
بناي اين شهر را به عهد اردشير، بنيانگذار شاهنشاهي ساساني نسبت ميدهند و تاريخنويسان اسلامي مانند ابن فقيه (سده سوم هجري) و مقديسي و اصطخري (سده چهارم هجري) نيز اين مطلب را تاييد نمودهاند:
اردشير پس از گسترش فرمانروايي خود در خاك پارس و كرمان و نواحي كرانه درياي پارس، پيش از شكست اردوان پنجم واپسين شهريار اشكاني، در فيروزآباد كاخ و آتشكدهاي ساخت. كاخ فيروزآباد نخستين بناي طاقدار سبك ايراني و كار معماران و مهندسان ايراني است كه از دورههاي باستاني بهجا مانده است و در اين شهر بهتر از هرجاي ديگر، معماري عالي زمان ساسانيان را ميتوان به خوبي ديد و شناخت. پس از آن در سروستان و بيشابور كازرون، البته پس از ايوان و طاق مدائن.
اردشير شهرهاي ديگري در حوزه شاهنشاهي ايران ساساني ساخته است كه در تاريخ بلعمي چند تايي از آنها را به اين شرح نام برده است: «به پارس شهر جور و آنرا «ارشير خوره» نام كرد و شهر ديگري به نام «رام اردشير» و ديگر هم آنجا نام وي «ريوارشير» و به ناحيت اهواز شهري بنا كرد نام او «هرمز اردشير» و آن را «سوق الاهواز» خوانند و به سوا شهري بنا كرد نام آن «به اردشير» و آن را «كرخ ميسان» خواندند و به بحرين شهري بنا كرد نام آن «بوذر اردشير» و امروز آن را خره خوانند».
فيروزآباد پس از جلگه مرودشت، استخر و بيشابور كازرون، از جاهاي باستاني فارس و بلكه كشور ايران است كه آثار و نقوش از دوران گذشته در كنار و پيرامون خود به يادگار نگهداشته كه هر كدام به نوبه خود از آثار گرانبهاي ادوار باستاني ما را تشكيل ميدهد.
در سوي باختري شهر كنوني، آثار صفهاي از سنگهاي گران وزن ديده ميشود كه سبك سنگتراشي و اندازه و طرز نصب سنگها به حجاري و كارهاي دوران هخامنشي شباهت دارد. تكهاي از تنه يك ستون از سنگ سياهرنگ كه اينك در مدخل امامزادهاي در همان حوالي صفه افتاده و شبيه تنه ستونهاي به كار رفته در تخت جمشيد ميباشد، اين حدس را تاييد ميكند كه صفه نامبرده بنايي از دوران هخامنشي بوده كه پس از آن، در زمان اردشير نسبت به ترميم و تجديد و گسترش آن اقدام شده است، زيرا معروف است كه اسكندر آب بر روي شهر بست تا شهر ويران گردد و چندي اين جلگه به صورت باتلاق و درياچه درآمده است.
مقدسي از وجود آتشكدهاي در دروازه شهر سخن ميگويد كه نبشتههاي پهلوي داشته و يادآور ميشود كه براي ساختمان اين پرستشگاه، سي هزار دينار زر مصرف گرديده است. و باز همين مورخ از يك ميدان بزرگ در ميان شهر و از باغهاي فراوان گل سرخ ياد كرده و مينويسد: «كه از هر دروازه شهر كه شخص بيرون رود، تا شش كيلومتر در باغ و ساختمان راه ميپيمايد». قزويني هم از گلهاي سرخ ممتاز و فراوان فيروزآباد توصيف بسيار كرده و مينويسد: «كه بهترين انواع گل سرخ كه شهرت همه جايي دارد، در باغهاي اين شهر به اندازه بسيار موجود و به همين مناسبت يكي از صادرات عمده اين شهر در عهد باستاني، گلاب بوده است». ياقوت حدوي، تاريخنويس سده هفتم هجري در معجم البلدان در توصيف اين شهر نوشته:
«كه خوش آب و هوا، پاكيزه و زيبا و سبز و خرم است. از هر سو كه شخصي بخواهد وارد اين شهر شود، بايد شش ميل در باغ و بوستان و از زير درختان سبز و خرم بگذرد تا به دروازه شهر برسد. در هجوم «تازيان»، شهر گور سالها در محاصره بود و مردم آن شهر براي نگاهداري مرز و زادگاه خويش مدتها دليرانه پايداري نمودند، اما پس از سالها ايستادگي به واسطه نداشتن خوراك و خواربار، پايداريشان شكسته شد و شهر به دست تازيان افتاد و نام آن را معرب ساخته «جور» گفتند و عضدالدوله از پادشاهان آل بويه كه در تشييد اصول ملي ايراني خدمات بزرگي انجام داده، براي اين كه عمل تازيان را در نامگذاري اين شهر به «جور» ملغي كرده باشد، نام آن را به «فيروزآباد» مبدل ساخت. همچنين وي نوشته است كه اسكندر هنگام محاصره فيروزآباد آب رودخانه را تغيير مسير داد و شهر در آب متراكم غرق و ويران گرديد و همانطور بود تا زمان اردشير كه باتلاق خشكانيد و شهر تازهاي ساخت!». اين داستان تا حدي بعيد به نظر ميرسد، زيرا نميتوان باور كرد كه جلگهاي با اين موقعيت، پانصد سال متروك و باتلاق مانده باشد.
اصطخري مورخ ديگر سده چهارم هجري به همين مضمون نوشته است: جاي كنوني شهر استخز آب راكدي بود، اردشير بابكان چون نذر كرده بود در جايي كه بر دشمن خود پيروز گردد، شهري بسازد و چون بر يكي از دشمنان خود در همين جا پيروز گرديده، دستور داد آب آن را با كندن كانالهايي بخشكانند و شهر را در آن جايگاه بسازند و نيز از يك بنا به نام «طربال يا ايوان» سخن به ميان آورده كه در ميان شهر بر فراز تلي ساخته بودند، اين بنا اكنون ويرانه و سنگهاي آن هر اندازه مانده روي همان تل و در كنار مغرب شهر كنوني فيروزآباد جلبنظر را مينمايد.
بناي فيروزآباد از زمان ساسانيان شهري بزرگ و به اندازه شهر استخر وسعت داشته، مانند ساير شهرهاي ساساني ساخته شده و چهار دروازه داشته است: دروازه شمالي به نام دروازه هرمز، دروازه جنوبي به نام اردشير، دروازه خاوري به نام مهر (ميترا) و دروازه باختري به نام بهرام.
ساختمانهاي باستاني فيروزآباد
در فيروزآباد و پيرامون آن، آثار و ساختمانها و دژها و سنگنگارهها و سنگنبشتهاي است كه در زير توضيح داده ميشود.
در سوي باختري شهر كنوني، صفهاي مربوط به يك كاخ يا پرستشگاه باستاني از سنگهاي گران وزن ديده ميشود كه سبك حجاري و اندازه و نصب آنها شباهت به حجاريها و كارهاي دوره هخامنشي نيست. تكهاي از يك ستون خاكستري رنگ مايل به سياه با تراش شياردار شبيه ستونهاي كاخ تخت جمشيد در كنار بقعه امامزاده جفعر، اين حدس را تقويت ميكند كه اين ويرانه شايد در نخست مربوط به زمان هخامنشيها بوده، همانند كاخهاي كوچك سروان ممسني و تپه حكوانكوار و برازجان، پس از برچيده شدن شاهنشاهي هخامنشي، ويران و به سرنوشت ساير آثار ديگر اين دودمان دچار گرديده، پس از آن در زمان اردشير نسبت به احياء و توسعه آن اقدام شده باشد. درازاي صفه در حدود هشتاد متر و پهناي آن شصت و پنج متر ميباشد. در ميان آن صفه، چهار طاق بلندي به ارتفاع حدود هشت متر و نيم و پهناي بيست و شش متر با طاقهاي ضربي مسقف بوده است. نظرانداز صفه و مخصوصاً چهارطاقي روي آن وسيع و زيبا، و از فراز آن منظره تمام شهر و باغهاي درون و برون به خوبي نمايان بوده، بهطوري كه نوشتهاند: از مجازي صفه نهر و جدولي ساخته بودند كه آب به شكل آبشار از يك سوي آن جاري، و از سوي ديگر خارج ميگرديده است.
بناي نامبرده در دوره اسلام ويران گرديده، زمان اصطخري (سده چهارم هجري) ويرانهاي بيش نبوده كه به همان وضع آن را توصيف كرده است. امروز نيز حدود صفه تا حدي معين و مشخص و مقداري از سنگهاي آن ساختمان در همان اطراف پراكنده و براي رهگذري كه بر فراز آن ميايستد، دوران شكوه و عظمت ديريني را حكايت ميكند.
دويست متري جنوب اين ويرانه، مناره سنگي چهارگوش بلندي موجود است كه هر ضلع آن تقريباً ده متر و پيش از بيست و پنج متر بلندي دارد و به وسيله پلكان مارپيچي كه در اطراف آن بوده، به بالاي برج ميرفتهاند.
قلعه دختر
در وسط تنگاب، بر قله كوه ساخته شده است. اين دژ معظم و مفصل از سنگ و داراي اطاقها و بناهاي تودرتوي مفصلي بوده است. از اين بنا كه در روي كوه و مشرف به راه رفت و آمد بين شيراز و فيروزآباد قرار گرفته، براي دفاع از شهر و نگاهباني راه استفاده ميشده است. ديوار بيروني قلعه به شكل بازو ساخته شده و بنا داراي تالار بزرگ و ايواني است كه در وسط بنا قرار دارد.
وجوه تاريخي و باستانشناسي
عبارت «معماري ساساني» هرگاه به بيش از چهارصد سال قدمت اين دوران توجه كنيم، در درجه اول جنبه اعتباري مييابد، چرا كه برخلاف ساير اصطلاحات تاريخ هنر مثل «رنسانس»، «باروك» يا «كلاسيسم»، عبارت معماري «ساساني» بازگوكننده ويژگيهاي خاص اشياء هنري مورد بحث نميباشد، بلكه با اقتران اين اشياء باسلسله حاكم بر تماميت سياسي اين دوران اشاره دارد. انتزاع حاكم بر انگيزههاي هنري يا انشعابهاي ناشي از روحيات محلي و يا بيان كننده يك مقطع تاريخي، مثل دوره «كارولانژي (Carolingien)» كه سبب نسبت دادن دورهاي سياسي به يك دوران خاص در تاريخ هنر ميشود، در كل نمايانگر كمبود شناخت كافي نسبت به اين دوره هنري است.
اين نكته، آشكارا در مورد هنر و معماري ساساني و همچنين پارتي مصداق دارد. از ميان بناهاي نسبتاً زيادي كه به ساسانيان نسبت ميدهند، فقط تعداد معدودي را ميتوان دقيقاً در اين ابنيه، تعلق به دوره ساساني دانست كه با شبهه همراه است. تنها در مورد اندكي از اين بناها منظور از احداث بنا قطعي است و دركي در اين زمينه وجود دارد.
با اين حال، اصطلاح «معماري ساساني» از ديدگاهي ديگر قابل توجيه است. فقط دورانهاي سياسي معدودي هستند كه با احداث بناهاي عظيم بر اساس انگيزههاي سياسي قابل مقايسه با وضع ساسانيان، آغاز ميگردند. چنانكه مشهور است، اردوان پنجم از اميرياغي خود اردشير، به خاطر بلندپروازي در طرحهاي عمراني و توهين به مقام سلطنت ناخرسند بود و اين نكته كه در افسانهها آمده است، گوياي شوريدن اردشير و يا دست كم، تعبير كوششهاي اردشير در زمينه ساختماني به بلندپروازيهاي سياسي است. از سوي ديگر، پايان دوران ساسانيان تنها به معناي اضمحلال دودمان ساسان نيست، بلكه در عين حال، پايان فرهنگ ايراني پيش از اسلام نيز است.
در زمانهاي گذشته نه پادشاهان ايراني و نه جامعه مذهبي ايرانيان، يعمي موبدان زرتشتي، جز با دادن دستور ساخت بناهاي معظم و يا مقدس، مطرح نميشدند. به همين ترتيب، هم سبك معماري ساساني در خفا به بقاي خود ادامه داد و به سرعت معماري دستگاه خلافت را تحت سيطره خود درآورد.
عليرغم وجود مصاديق متعدد معماري، در اينجا جز به نمونههايي از بناهاي ساساني نميپردازيم. آگاهي ما در زمينه ساخت و ساز رايج در زمان ساسانيان جز در موارد معدود با كاستيهاي فراوان همراه است، اما بر مبناي آنچه كه ميدانيم، ميتوانيم نتيجه بگيريم كه در واقع خانهها و ساير ساختمانهاي اقشار پاييندست جامعه همانگونه كه تا همين اواخر هم رواج داشت، ساخته ميشدند، يعني ديوار خانهها را از سنگ لاشه و يا ملات گل و به ندرت با ملاتهاي آبي مثل آهك يا سيمان و يا از خشت (به ابعاد تقريبي 40×40×12 سانتيمتر) ميساختند.
ارتفاع شالودهها متغير بود و گاهي شكل كرسي چيني با سنگ لاشه را به خود ميگرفت و گاه از خاك رس كوبيده يا سنگ يا مخلوط سنگ و گچ ساخته ميشد. بامها را با تيرهاي چوبي و پوشش خاك رس و كاه (كاه گل) ميساختند و گاه هم از طاقهاي خشتي استفاده ميكردند. برخي انواع خاص كه امروزه در آستانه نابودي قرار دارند، مثل خانههاي چوبي با بامهايي از كاه (يا گالي) كه در نواحي جنگي حاشيه درياي خزر يافت ميشوند و يا چيزهايي كه از شاخ و برگ درختان نخل در استانهاي جنوب شرقي برپا ميشوند، در روزگاران ساسانيان هم ميبايست وجود داشته باشد.
معماري چادري و خيمه نيز در نزد درباريان در مواقع شكار و جنگ، جايگاه خود را حفظ كرده بود، اما در اين مورد تنها شواهد مكتوب در دست داريم.
لازم به يادآوري است كه بخش اعظم بناهاي معظم، خشتي بودهاند كه امروزه تقريباً به طور كامل ويران شدهاند. بنابراين مجموعه بناهاي شناخته شده امروز تنها به آثار برجسته و معظم معماري محدود نميشوند، بلكه در ميان آنها آثاري هم هستند كه در نهايت بر عوامل منطقهاي و دنيوي تكيه داشتند. همچنين به نظر ميرسد معماري خشتي اهميت خود را در اواخر دوره ساساني از دست ميدهد و اين پديده احتمالاً جنبه تصادفي دارد.
معماري بناهاي مهم ساسانيان در نمونههاي نخستين خود مثل كاخهاي اردشير در فيروزآباد، نشان دهنده اشكال ساختماني و احجام روشن، خوانا و مستحكم است. از اين جا ميتوانيم نتيجه بگيريم كه معماري اردشير به سنت پارس متكي بودهاند كه قبلاً بسيار پيشرفته بوده است، اما از نمونههاي آن اثري در اين مقياس را، مخصوصاً در فلات ايران سراغ نداريم. با اطمينان ميتوان ادعا نمود كه در طي دوره پارتها، انقلابي بوقوع پيوست كه در آن ساختمان مبتني بر تير و ستون، مثل كاخ و معبد نيسايي را كه نشان دهنده سنتهاي هخامنشي با گرايشهاي يوناني است، رها ميكنند و در جستجوي يك معماري تزئيني و متكي بر ديوارهاي باربر خشتي، مثل شهر قومس، روان ميشوند تا با استفاده از روشهاي طاقزني به عظمت خاص بناهاي پارتي در بينالنهرين دست يابند. اين روشها را به صورت ايوان جلو آمده و پوشيده با طاق و تالار مستطيل شكل با طاق گهوارهاي، در بناها و احجام ساساني هم ميبينيم، اما اين نكته كه در كدام زمان در كجا براي نخستين بار ايوان با طاق گهوارهاي كه شكل بارز معماري پارتي است، ساخته شد، جاي بحث دارد، زيرا اين فرضيه هم قابل قبول است به نظر ميرسد كه ابداع اين روش ابتدا در بينالنهرين بوده است.
ايوانهاي مشهور بناهاي معظم پارتي مربوط به قرن اول و دوم ميلادي كه در هترا و آشور ساخته شدهاند، با همان شيوه ساخت و همان تزئينات در كاخهاي اردشير هم ديده ميشوند. در هترا كه مركز مذاهب غيرايراني شرق باستان بوده و توسط اميران عرب اداره ميگرديده است، پارهاي تزئينات و تمام روشهاي ديوارسازي مركب، از كرسي چيني روي سنگ لاشه يا لاشه چيني با سنگ بادبر و ملات، بازتابي از معماري رومي و يوناني سوريه و آسياي صغير است.
در نماهاي بازسازي شده كاخ آشور، روشهاي هنري پارتي و ايراني به ظاهر غلبه دارند، مصالح ساخت عبارت هستند از: خشت و سفال. ممكن است معماري ويرانههاي قلعه يزدگرد در نزديكي قصرشيرين به عنوان الگوي بناهاي فيروزآباد مورد استفاده قرار گرفته باشد. بنابر نتايج كاوشهاي اخير (1976) در سطح بلند و محصوري كه بين استحكامات قرار دارد. اين فرضيه مطرح ميشود كه كمربند دفاعي چندين كيلومتري و بخش كمي از ويرانهها، احتمالاً از كاخ قديميتري برجاي ماندهاند كه نه به دوران ساساني، بلكه به اواخر دوران پارتها تعلق دارد. اين بناها را هم مانند بناهاي فيروزآباد از سنگهاي لاشه و بادبر كه با ملات به هم چسبانيده شدهاند، ساختهاند.
بقاياي تزئينات گچي بسيار مفصل و رنگارنگ سخن از تاثيرات معماري رومي ميگويند. نتايج مربوط به هندسه حجمي بنا، آدمي را براي يك لحظه به اشتباه مياندازد. كاخ اردشير در فيروزآباد را ميتوان نمونهاي از ويژگيهاي معماري بناهاي معظم ساساني دانست، چه از نظر هندسه احجام و چه به لحاظ روش ساخت و شيوههاي بنايي.
ايوان با طاق گهوارهاي كه قبلاً در زمان پارتيان ابداع شده بود، در معماري درباري و مذهبي ساسانيان رواج يافت. اين ايوان به همين اندازه هم در ساختمانهاي معمول آن روزگار بكار ميرفت و تا زمان حاضر نيز به مقاصد مختلف مورد استفاده قرار ميگرفت، از جمله: به عنوان نشيمن دلباز و سايهگير در خانهها يا ورودي ساختمانها و يا تالارهايي كه در كاخها براي مراجعين به دربار پيشبيني ميشد.
تا آنجا كه ميدانيم، گنبدخانه مربع براي نخستين بار به عنوان جزئي پيوسته از يك بناي معظم در معماري ايراني، در فيروزآباد مورد استفاده قرار گرفته است. در زمان پارتها براي پوشش تالارهاي مربع از اطاق به جاي گنبد استفاده ميكردند، مثل نمونههايي كه در هترا و قلعه ذوحق (Zohag) وجود دارند.
هندسه كامل ساختماني، مشتمل بر ديوار، مرحله انتقال و گنبد، به ما امكان ميدهد تا نتيجه بگيريم كه در اينجا با حاصل يك روند درازمدت تكاملي روبرو هستيم كه سوابق آن را بايد در معماري باستاني و خشتي جستجو نمود. گنبدخانه مربع با شكل سادهاش، توسط فضاهاي جانبي با طاق گهوارهاي كه به چهار طرف گنبد اضافه ميشوند، بزرگتر ميشود، مثل تخت نشيمن در فيروزآباد و كاخ بيشاپور. اين نوع بنا تا روزگاران ما در معماري مذهبي زرتشتي و اسلامي بكار رفته است.
تالارهاي مستطيل با طاق گهوارهاي هم به همين اندازه در زمان ساسانيان در معماري كاربرد داشتهاند، اين فضاها در گذشته نه تنها در بناهايي كه به دستور شاپور اول برپا شده بودند، با همين تناسبات ظاهر ميشدند، بلكه به صورت دالانهاي مستقيم و كشيده براي ارتباط دادن اجزاي ساختمان هم بكار ميرفتند و به هر دو صورت در معابد مكانهاي ويژه فراگير شده بودند.
پلكانهاي سنگي با نقشه مربع در ساختمانهاي اردشير از سنتهاي ديرين ايراني و شمال سوريه سخن ميگويند. استفاده از اين پلهها در معماري هخامنشي و احتمالاً در اثر نفوذ معماري بينالنهرين متوقف شده بود. ما در مورد نحوه كاربرد اصلي اين پلههاي تجملي در فلات ايران هيچ نميدانيم، اما در اين نوع پلكان را در آسياي مركزي مانند پژندشكنت (Pjendsekant) هم ميبينيم.
صحن يا حياط محصور كه فضاها يا بناهاي اطراف رو به آن باز ميشوند، بخشي اساسي از معماري ساساني و بعدها تمام آثار معماري ايراني است. ابعاد صحن كه همواره ارتباط درست و منطقي با كاركرد آن دارد، به خوبي نشان ميدهد كه اين فضا فقط يك سطح ساده و يكپارچه نيست. نماسازي ديوارههاي حياط در معماري اين فضا دخالت دارد. اين نكته نماهاي بناي مشرف به صحن با ديوارهاي حياط يا باغ را هم دربر ميگيرد. طاقنماهايي با برجستگي اندك از زمان ساسانيان به عنوان روش تزئيني مطلوب ديوارها پذيرفته شد. در معماري اواخر دوره ساساني، شاهد رواقهايي با طاقنما هستيم (تخت سليمان) كه مخصوصاً در ساخت مساجد باقي ماندهاند. در گذشته در دوران ساسانيان مركز حياط با گسترهاي از آب تعريف ميشد، مثل حوضهاي مصنوعي در كاخ فيروزآباد و تخت سليمان.
همچنين در كيش و احتمالاً در قصرشيرين. در مورد مثال اخير، سازمان مهندسي و محوري در صحن و باغ بعداً در معماري اسلامي بكار رفت و توسعه يافت. آنچه كه گفته شد را در مورد آرايش باغها و حياطها كه ماهيت زودگذر و فناپذيري دارند، نميتوان غيرقابل رد دانست.
در زمينه روشهاي ساخت چنانچه قبلاً گفته شد، طاق صفت بارز معماري ساساني است. به نظر ميرسد ساختن سقف با استفاده از تير هم در معماري مذهبي و درباري آن روزگار رواج داشته است. شايد تركيب طاق و سقف هموار هم بكار ميرفته است، چنان كه در نقوش حك شده روي مس متعلق به آغاز دوره اسلامي در موزه برلن نيز چنين چيزي مشاهده ميشود.
طاقهاي گهوارهاي ساساني هنوز در ايوانهاي فيروزآباد نزديك به نيم كره بودند. سنت پارتي با تاثيرات رومي در اينجا تا حدودي اثرگذار است. در ايوانهايي كه بعدها ساخته شدند، مثل ايوان تيسفون و يا احتمالاً در تالارهاي مستطيل شكل و بسته در فيروزآباد، طاقهاي بيضوي يا سهموي ديده ميشوند ـ كه طرح آنها نسبت به ساخت آنها دقيقتر است و از ويژگيهاي بارز شيوه ساخت و ساز ساساني به شمار ميروند و هنوز هم در مصاديق معماري اسلامي در ايران يا عراق هم به چشم ميخورند. قوس تيزهدار را در كل هنوز نميشناختند، اما چند طاق باربر در قصر شيرين نوكتيز هستند. طاق كوچك طاقنماها هم در چند جا به منحني شكسته و تيزهدار ختم ميشود، مثل طاق كسري در تيسفون كه در اينجا اين حالت سبب گرديده تا خشتها يكي به ديگري تكي دهد و پخ ايجاد شود.
در كل، طاقهاي گهوارهاي ساساني بدون قالب پشتيبان يا باربر ساخته ميشدند. باري پوشش دهانههاي بزرگ يا در جايي كه ايجاب ميكرد، قسمت تحتاني طاق به صورت پاطاق، با استفاده از تكيهگاه رجهاي زيرين ديوار باربر و اتكاء به پشتبند آنها ميساختند. اين بخش از طاق را از رجهاي افقي سنگهاي بادبر كه به پهنا و با خيز ملايم چيده شدهاند و گاه اندكي مايل و گاه هم كاملاً راست هستند، ميتوان شناخت. بخش فوقاني طاق از رجهاي گرد سنگ بادبر تشكيل ميشود كه به صورت عمودي و با قوس خميده چيده شدهاند
قوس مجموع دو بخش، به دين ترتيب نزديك به يك سهمي است. اين قاعده بنيادين طاقزني در مورد آجر و خشت هم صادق است. طاقهاي نيم دايره در روزگاران امپراطوري روم به علت مقرون به صرفهبودن همواره بكار گرفته ميشدند و بعدها در قرون وسطي و در نواحي فقير از نظر منابع چوب و يا تحت سيطره فرهنگي روم مانند آسياي صغير يا نواحي بالكان هم پيوسته مورد استفاده قرار ميگرفتند. چند ساختمان كه ميگويند ساساني هستند، مثل بناهاي فراشبند، نمونههايي از طاق دايرهاي و سنگي را دارا ميباشند. ممكن است كه اين طاقها را با غوطهور كردن سنگ در ملات، داخل قالب نازكي كه از سنگ و به صورت قوسي ساخته ميشد، بنا كرده باشند.
معماران ساساني، طاق جناغي را نميشناختند و محل تقاطع در طاق گهوارهاي با توقف يك طاق در محل تقاطع اجرا ميشد. به جاي پشتبند طاق ديگر هم يك طاق فرعي ميساختند.
گنبد، كه روشن است به تازگي در معماري ساساني راه يافته بود، همواره روي نقشه مربع بنا ميشد كه خواه در محل تكيهگاه و خواه در ساير مواضع همواره يكسان باقي ميماند. لچكيها مدور زير گنبد كه معماران رومي با آنها آشنا بودند، وجود نداشت. انتقال از بستر چهارگوش به پايه مدور گنبد با روش پاندانتيو كه در معماري روم و به خصوص بيزانس ابداع شده بود و در آن قطاعهايي از كره با شكل هندسي مشخص مربع را به دايره تبديل ميكردند، انجام نميشد. طاقهايي به اشكال مختلف (با نام فيلپوش) گوشههاي مربع را ميبستند و با كمك رجهاي سنگي اضافي كه روي رئوس اين فيلپوشها ايجاد ميشد، بستري صاف و گرد براي گنبد پديد ميآمد، چنانكه گنبدهاي فيروزآباد هم اين نكته را نشان ميدهند.
در آغاز دوره ساساني، شكل گنبد آزاد بود و به عبارت ديگر، شكل گنبد بر پايه قواعد هندسي كاملاً تعريف شده قرار نداشت. بعدها در گنبدهاي معروف ساساني گرايش به اتخاذ شكل هندسي دقيق و قرار گرفتن گنبد بر نقشههاي مختلف و فيلپوشهاي گوناگون و اجراي پايه گنبد به صورت كاملاً دايرهاي مشاهده ميشود. در دوره اسلامي، اين پيشرفت دستمايه اجراي هرچه بهتر و هنري و تكيهگاههاي گنبد قرار گرفت. در عرصه فيلپوشها، پنجرهها يا طاقچههاي مجازي بالاي محور تكيهگاه گنبد قرار ميگرفتند. جدايي گنبد از پايه و عرصه فيلپوشها همواره با كتيبههايي به اشكال گوناگون به خوبي تعريف و مشخص ميشد و مثل فيروزآباد يك نوار مضرس يا دانهموشي در حاشيه آن قرار ميگرفت.
در چند مورد پنجرههاي كشيده مستطيل شكل در طاق خود گنبد ديده ميشوند. به علت كمبود مصاديق باقي مانده مساله روشنايي راس گنبدهاي ساساني تا زمان حاضر با قاطعيت حل نشده است. تعبيه سوراخ در راس گنبد به دليل مناسك مذهبي در آتشگاهها ممكن نبود. در معماري درباري نميتوانيم بهطور قطع بگوييم كه روشنايي فضاي زير گنبد از دريها تامين ميشد يا از پنجرهها. از سوي ديگر، اين كه در گنبدها افروختن مشعل در پيرامون گنبد و تا راس آن قابل نفي نيست، ميتواند مبناي درك مصاديق مشابه در دوره اسلامي مثل كاخها، حمامها يا بازارها قرار گيرد.
در زمينه مصالح و شيوه ساخت، استفاده از ديوارهاي باربر از سنگ بادبر در ارتفاعات ايران و از آجر در نواحي پست، مثل بينالنهرين كه از نظر سنگ فقير بودند، از ويژگيهاي معماري ساساني است. از ملات گچ براي چسباندن مصالح، ترازكردن ديوارها و پوشاندن آنها مثل ملاتهايي كه ريخته يا تزريق ميشد و فقط پس از اجراي طاقهاي دايرهاي يك رگي به عنوان ملات شكل دهنده، استفاده ميكردند. آرايش سنگها و هندسه درزهاي متعارف از اينجا حاصل ميشد. گچبريهايي كه گاه با كاه يا چوب تقويت ميشدند، هم به عنوان عناصر سازهاي (مثل قالبهاي گچي از بين رفته) و هم به عنوان عناصر تزئيني (كنگره، نوارهاي مضرس و دندانهموشي و نقوش برجسته) بكار ميرفتند.
فهرست مطالب مقاله شهر باستانی گور و فيروزآباد كنونی, در ادامه قابل مشاهده می باشد.
- مقدمه 1
- معرفي شهر باستاني گور و فيروزآباد كنوني 2
- ساختمانهاي باستاني فيروزآباد 6
- قلعه دختر 7
- وجوه تاريخي و باستانشناسي 8
- كاخ و آتشكده 27
- ساختمان و كاخ فيروزآباد 29
- ايوان ورودي 30
- بركه جوشان 31
- سنگنگاره تنگاب فيروزآباد 32
- سنگنبشه پهلوي تنگاب فيروزآباد 33
- نظر مورخين بعد از اسلام درباره فيروزآباد 35
- وضع موجود بنا 39
- سازههاي باربر 41
- نقوش برجسته 43
- پژوهشهاي فني 44
- وضع موجود پژوهشهاي فني 45
- ملات باستاني 46
- ملاتهاي جديد 46
- اصول فني بنايي 48
- مواد مصنوعي 49
- مويينگي 51
- اقليم 52
- اقدامات اضطراري 54
- مرمت 57
- شرح خدمات 57
- طرح مرمت 59
- مسائل فني 63
- گروههاي كار 66
- توضيحات نهايي 69
در صورت تمایل شما می توانید مقاله شهر باستانی گور و فيروزآباد كنونی را به قیمت 15900 تومان از سایت فراپروژه دانلود نمایید. اگر در هر کدام از مراحل خرید یا دانلود با سوال یا ابهامی مواجه شدید می توانید از طریق آدرس contact-us@faraproje.ir و یا ارسال پیامک به شماره: 09382333070 با ما در تماس باشید. با اطمینان از وب سایت فراپروژه خرید کنید، زیرا پشتیبانی سایت همیشه همراه شماست.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.