0
0

دانلود مقاله جنسیت و زیبایی شناسی

724 بازدید

هنر چيست؟ هنرمند كيست؟ اين ها مفاهيمي هستند كه هر كدام در نسبت با ديگري تعريف مي‌شوند: اينكه آيا شخصي را يك هنرمند مي دانيم يا خير، تا حدودي بسته به آن چيزي است كه او توليد مي كند، و اينكه آيا محصولي، يك اثر هنري است يا خير،‌ بستگي به اين دارد كه چه كسي آن را توليد كرده باشد… پیشنهاد می کنیم ادامه این مطلب مفید و ارزشمند را در مقاله جنسیت و زیبایی شناسی دنبال نمایید. این فایل شامل 296 صفحه و در قالب word ارائه شده است.

مقاله جنسیت و زیبایی شناسی

مشخصات فایل جنسیت و زیبایی شناسی

عنوان: جنسیت و زیبایی شناسی
فرمت فایل : word (قابل ویرایش)
تعداد صفحات : 296
حجم فایل : 41,8 مگابایت

بخشی از  مقاله جنسیت و زیبایی شناسی را در ادامه مشاهده خواهید نمود.

 

هنرمندان و هنر

مختصري از تاريخ مفاهيم

هنر چيست؟ هنرمند كيست؟ اين ها مفاهيمي هستند كه هر كدام در نسبت با ديگري تعريف مي‌شوند: اينكه آيا شخصي را يك هنرمند مي دانيم يا خير، تا حدودي بسته به آن چيزي است كه او توليد مي كند، و اينكه آيا محصولي، يك اثر هنري است يا خير،‌ بستگي به اين دارد كه چه كسي آن را توليد كرده باشد.

بگذاريد با در نظر گرفتن مفهوم خالق [1] شروع كنيم: ما به كسي واژه هنرمند را اطلاق مي‌كنيم كه دست به خلاقيت هنري بزند، خواه اين هنر شعر باشد و نقاشي و يا كه موسيقي‌، معماري ، مجسمه سازي يا رقص، كه البته با ارائه چنين فهرستي از انواع مختلف هنر، در واقع در مورد مواد بحث آشكارا دست به پيش داوري زده ام، چرا كه جواب ما ]در مورد اينكه هنر چيست و هنرمند كيست[ متفاوت مي بود اگر من شخص قالي باف يا سازندة آثار منبت كاري شده و يا آشپزها را هم اضافه كرده؛ يا شخصي كه ريسندگي، بافندگي و يا سفالگري مي كند،‌ يا آنكه شيشه گر است يا اثاثيه توليد مي كند و يا به صحافي كتاب مي پردازد. همانطور كه طي اين فصل خواهيم ديد، اطلاق واژه هنرمند به افراد مشخص، بسته به تغيير مقولاتي كه به عنوان آثار هنري شناخته مي شدند، در طول تاريخ دستخوش تغييراتي بوده است.

تعريف معاصري كه در مورد يك هنرمند وجود دارد از ايده هايي چون خود بيانگري[2]، تخيل[3] و خلاقيت جداشدني نيست، ] ايده هايي[ كه هر كدام نشانة نوع خاصي از آزادي هستند كه به هنرمند نسبت داده مي شود.

امروزه اغلب هنرمند را زادة يك روح آزاد، و ] داراي شخصيتي[ خود رأي كه خود را محدود به قواعد اجتماعي و يا قوانين بي روح جامعه نمي كند، مي دانند. در بهترين حالت، اين آزادي ] آزادگي[ ممكن است كه مشخصه اي براي نبوغ باشد، هر چند اصالت نبوغ اغلب دچار بدفهمي مي‌شود مگر گذشت زمان حكم صحيح را در مورد آن عرضه كند. بنابراين چنين نگرشي نسبت به هنرمندان، اغلب آن‌ها را به مثابة افرادي كه از نظر عاطفي، منزوي و تنها هستند، تصوير مي‌كند.

در اين فصل از اصل بنيادين و چارچوب مفهومي اي پرسش مي كنيم كه به چنين تصور همگاني اي از هنرمند شكل داده، تا بتوانيم تعيين كنيم كه چرا زنان اندكي در فهرست نوابغ هنري شناخته شده، به چشم مي خورند.

در واقع، خصوصاً در دوره هاي مشخصي از تاريخ، حتي تصور زنان به عنوان هنرمنداني كاملاً مستقل كه فقط به خاطر خلاقيت صرف دست به خلق آثار هنري مي زنند، امري دشوار محسوب مي شده است.

دليل اين امر چيست و اين موضوع چه چيزي را در مورد نقش تمايزات جنسي در مفاهيم مربوط به خلاقيت نشان مي دهد؟

مورخان، تحقيقات قابل توجهي در باب اين نوع محروم سازي ها كرده اند، ] محروم سازي‌هايي[ كه در دوره هاي مشخصي از تاريخ، زنان را از ورود به رشته هاي مختلفي مانند نقاشي، مجسمه سازي يا تأليف موسيقايي منع كرده و پيشرفت و اشتهار آن‌ها را در زمينه هايي چون ادبيات مختل كرده‌اند. ]1[ هر چند تمركز ما اكنون مشخصاً در مورد عدم وجود امكان تحصيل يا ديگر موانع و نواهي اجتماعي نيست؛ اين ها مواردي فرعي هستند كه با گذشت زمان و پيش آمدن موقعيت هاي متفاوت تغيير كرده‌اند.

در اينجا بيشتر متوجه ماهيت پايه اي مفاهيمي هستيم كه فلسفه هنر و قواعد زيبايي شناسي را شكل مي دهند، چارچوب هاي نظري كه اعمال اجتماعي را تحت تأثير خود قرار مي‌دهند. در اينجا ما همچنين، تفاوت هاي جنسي و مفاهيم دشواري مانند «تأنيث[4]» و «تذكير[5]» را در خواهيم يافت.

مباني مفهومي

جستجو در مورد اينكه مسأله جنسيت چه نقشي در زيبايي شناسي ايفا مي كند، نيازمند ]‌بيان[ مقدمه اي مي باشد: مروري بر مفروضاتي بنيادين در مورد طبيعت بشر و اينكه چه چيزي دست يابي به فرهنگ و تمدن را ممكن مي سازد.

هنر پديده اي است كه در بردارندة عناصر فرهنگي قابل توجهي مي باشد، و بهترين هنرها، آن هنري است كه نشانگر واكنش‌ها و ديدگاههاي مختلف در مورد زندگي آدمي و معناي آن باشد.

افرادي كه به هنرهايي با ارزش هاي عميق و ماندگار مشغول هستند، چه اين هنر طنز باشد يا تراژدي، كمدي، والا و يا زيبا ، باعث افتخار خاصي هستند و توانسته اند سطحي،‌ رفيع و دشوار از دست آوردهاي بشري را تجسم بخشند.

مفهوم هنرمند خلاق[6] بر پاية عقايدي استوار است كه مشخص كنندة كيفياتي در نوع بشر هستند كه به او توانايي رسيدن به بالاترين سطوح فرهنگي را مي‌دهند؛ بنا به سنت قدما، عقلانيت، توانايي ضروري و ذهني و اساس دست آوردهاي بشري به طور كلي مي باشد.

ديدگاههاي مختلف فمينيستي در مورد عقل و عقلانيت در تمام حوزه هاي فلسفي بيان شده اند، گرچه در حوزة زيبايي شناسي كمتر از آنچه انتظار مي رود به چشم مي خورند، احتمالاً از آنجا كه هنر و ارزش هاي زيبايي شناسانه اغلب و به سادگي با زمينه هاي «غيرعقلاني[7]» روح بشر، چون شهود، تخيل و احساس ارتباط دارند. ولي در عين حال تسلط بر چنين فعاليت هاي ذهني اي، كه الهام را از امور بي معني و رويكرد زيبايي شناسانه را از بي قاعدگي صرف متمايز مي كنند، مستلزم ذهنيتي منظم و محكم است و اعتقاد سنتي بر اين است كه چنين ذهنيتي در قابليت هاي عقلاني ما ريشه دارد.

مفهوم قوه مستقل عقلي اي كه بشر را از حيوان جدا مي كند و به موجب آن طبيعت ذاتي انسان توصيف مي شود، نفوذ گسترده اي در نظريه هاي غربي در مورد معرفت، اخلاق، سياست، طبيعت انسان و فرهنگ دارد؛ در واقع، هيچ محدوده اي از فلسفه از تأثيرات بلند  آن مستثني نبوده است.

اين ] مفهوم[ همچنان يكي از پيچيده‌ترين مفاهيم نظري است كه به اشكال متفاوت، در حوزه هاي مختلف عمل مي كند، ] مفهومي [ كه نه تنها تعديل كنندة تفاوت هاي جنسيتي است بلكه به طور كلي تعيين كنندة جايگاه گروههاي فرعي اجتماعي نيز مي باشد.

عقلانيت در شكل گيري ايدة خلاقيت و توانايي كسب دانش در مهارت هاي هنري،‌ و همچنين براي خود مختاري ذهن كه از ملزومات نوآوري و ابتكار مي باشد، اهميت ويژه‌اي دارد، هر چند ]اهميت آن[ غالباً آشكار نيست.

در ابتدا به ملاحظاتي كلي مي پردازيم: از لحاظ سنتي، عقل به عنوان قوه و استعداد ذهني‌اي شناخته مي شود كه باعث تمايز بين اعمال انساني و اعمال غيرانساني مي شود.

اين يك كلي گويي توصيفي و اصولي است، چرا كه اعتقاد بر اين واقعيت است كه تنها بشر قادر به تجربة عقلانيت مي باشد. به عبارتي بشر به موجب چنين قوه اي از قوانين طبيعت فرار مي كند و قادر به ساخت فرهنگ ها و تمدن ها مي شود، و با به كار انداختن اين درجه از اختيار زندگي خود را به پيش مي برد، اختياري كه حيوانات ديگر فاقد آن مي‌باشند. پس مفهوم عقل داراي نوعي بار ارزشي نيز است: چنين خصوصيتي ، نه تنها يك ويژگي ضروري براي انسان است كه او را از لحاظ معنوي به عنوان يك انسان تعريف مي‌كند بلكه بهترين خصوصيت و كيفيت ما نيز مي باشد،‌ ويژگي اي كه امكان دست يابي به دست آوردهاي هنري، انتخاب اخلاقي و معرفت علمي را ميسر مي‌سازد.

اين ادعاهاي كلي در مورد عقلانيت راجع به تمام انسان ها – زن، مرد، گذشته، ‌معاصر، آشنا و بيگانه – صادق است.اما همچنان : مدارج مختلفي از عقلانيت به كرا‎‏ت در شكل دهي تفاوت هاي اجتماعي مؤثر بوده‌اند، و همين مدارج مختلف، در دوره هاي تاريخي مشخصي، برتري “طبيعي” بعضي انسان ها را بر ديگران به اثبات رسانده است، برتري ذهني و فطري اي كه به سلسله هاي قدرت، آموزش و شئون ] مقامات[ اعتبار بخشيده است.

چنين برتري اي به هيچ وجه محدود به برتري مردان نسبت به زنان نبوده؛ تلاشي كه به عنوان مثال براي توجيه برده داري، مي شود و وجود انديشه هاي مبتني بر وجود طبقات و تفاوت هاي اقتصادي و اجتماعي در جوامع، همگي وجود ايده اي مبني بر برتري گروهي بر گروه ديگر را در عمل به اثبات مي رسانند.

براي توضيح تفاوت هاي جنسيتي در مورد نقش ها و توانايي هاي اجتماعي، ذكر چنين استدلالاتي به صورت استوار و نظام مند لازم است چرا كه در شماري از حوزه هاي نظري، عقلانيت به عنوان ويژگي مهمي شناخته مي شود كه باعث ترفيع جنس مذكر بر جنس مؤنث در نوع بشر شده است. اين بدان معناست كه بگوييم، هر چند زنان هم داراي قوة عاقله مي باشند و ليكن از اين قوه نسبت به مردان استفاده كمتري مي كنند، بنابراين، از منظر بسياري از نظام هاي فلسفي و مذهبي تأثيرگذار، زنان كمتر قادر به حكومت بر نفس خود هستند و به همين جهت در تمامي شرايط، از زندگي در خانه گرفته تا سياست به عنوان زيردست طبيعي مردان شناخته مي شوند.]2[ نقش دوگانه عقل – كه نه تنها تفاوت بين انسان و غير انسان را مشخص مي كند بلكه متمايز كنندة افراد مختلف بشر از يكديگر نيز است منجر به ايجاد دستگاهي پيچيده از قراين مفهومي مي‌شود كه عقلانيت را با اعمال و ويژگي‌هاي “مردانه” و بي عقلي را با ]خصوصيات[ “زنانه” مرتبط مي كند.

زنان از آنجا كه انسان هستند، عقلاني نيز مي باشند. و از آنجا كه مؤنث هستند، درون نظامي از سمبول ها كشيده شده اند كه نمايانگر نواحي غير عقلاني ذهن و طبيعت ناقص و كنترل نشدة آن‌ها مي باشد. توجه داشته باشيد كه اين تقسيم بندي در مورد قابليت ها و ويژگي ها، در واقعيت جدا كنندة مردان از زنان نمي باشد. بلكه بيشتر براي جداسازي اموري كه به عنوان ويژگي ها بشر / مذكر ستوده مي‌شوند از سمبول ها و مفاهيم ديگر با برچسب “زنانگي” به كار مي روند. در بعضي مواقع، با پيچيده تر شدن شرايط، منش هايي كه بيشتر به جانب “زنانگي” ميل مي كنند از جانب فاعل مذكر مناسب و درخور تشخيص داده مي‌شوند؛ اين در مورد ارزش هايي است كه با خلاقيت هنري و ذوق مرتبطند،‌ كه به زودي به آن ها خواهيم پرداخت. از آنجا كه ارجاع به حس و واژه هاي مربوط به جنسيت هر دو مي توانند ابهام برانگيز باشند، فهم موارد استفادة آن ها هميشه محتاج توجه دقيقي به زمينه‌هاي تاريخي و اجتماعي شان مي باشد.

با اينكه تمركز ما ] بيشتر[ روي ]مباحث[ زيبايي شناسانه است، ولي لازم است كه تأثير وسيع اين ايده ها را در تمام زمينه هاي فلسفي در ذهن داشته باشيم، و در همين ارتباط تأثير آن‌ها را بر آن محدوده هايي از علم، سياست، روان شناسي و اين كه به نحوي تاريخي، ديدگاه ها و روش هاي خود را با ارجاع به مباني فلسفي توجيه مي كنند را  فراموش نكنيم. تمام اين محدوده ها به هم مربوط هستند، و چنان در يك رشته تأثير مي‌گذارند كه طنين آن در ديگر رشته ها نيز مي پيچد.]3[ به طور خلاصه: در معرفت شناسي[8]، مطالعة طبيعت ادراك و صورت بندي دانش فاعل شناساي نمونه بوسيله الگويي مفهومي و داراي طبيعتي مردانه بازگو مي شود كه قادر به تجربة قواي عقلاني در منتها درجة آن است، در حاليكه به طبيعت زنانه، رفتاري احساسي، شهودي و متناقض نسبت داده مي‌شود.

از آنجا كه عواطف به طور متعارف غيرقابل اعتماد و داراي طبيعتي ويژه مي باشند، چنين توصيفي نه تنها در مورد آموزش زنان و دست آوردهاي علمي آنان بلكه همچنين در مورد اعتبار اخلاقي جنس مؤنث نيز داراي نتايج نظري و عملي ]متعددي[ مي باشد.

در علم اخلاق و فلسفة اخلاق، الگوي فردي كه مسئوليت را تجربه مي كند، معرف شخصيتي است كه مباني عدل را داراست، دست به انتخاب آزاد مي زند و تصميمات صريح مي گيرد، و ]البته كه[ چنين نماينده اي مذكر است. در مقابل، تصور زنانگي معرف بخشندگي و لطف است كه در عين حال چنين شخصيتي دائماً در نوسان است و تحت شرايط ويژه و پيش آمدهاي مختلف در عمل به اهتزار در مي آيد و اغلب تبديل به شخصيتي بي ثبات و غير مسئول مي شود. اين حساسيت اخلاقي زنانه را مي توان در پرتو امور خير يا شر ملاحظه كرد.

هملت مي نالد: “اي بي مايگي ] ضعف اخلاقي[ تو ]همان[ زن نام داري!” زماني كه او نگراني اين را داشت كه ]مبادا[ مادرش تسليم خواسته گناه آلود جنسي خويش شود؛ تصوير احساساتي [9]ويكتوريايي از “فرشته در خانه”، مادري پاكدامن و اشباع شده از مهرباني و خير و منبع بخشايش مطلق عشق را تصوير مي كرد. شخصيت پردازي تملق آميز و شخصيت پردازي غير تملق آميز از زن، هيچ كدام شايستگي تجربه قدرت اجتماعي را به وي اهدا نمي‌كنند. حوزة اجتماعي سياست و قانون گذاري، اموري مردانه و در محدودة صلاحيت مردان مي باشند، چرا كه حيات سياسي نيازمند شخصيتي است كه قادر به صورت بندي قوانين كلي و غير احساسي باشد و بتواند عادلانه و بي غرضانه بر جامعه حكومت كند.

حوزة خانگي ]در عوض[ قلمرويي زنانه محسوب مي شود، جايي كه دغدغه هاي جزئي و علاج هاي روزمره در مورد پستي و بلندي هاي زندگي شخصي مطرح مي شود.

به طور كلي، دنياي ارزش هاي مردانه، انتزاعي و در ارتباط با “ذهن” است،‌ و عالم زنانه، جزئي و تحجري[10] و در ارتباط با “جسم” مي باشد. به نظر مي رسد كه در فلسفه هاي مختلف از ارسطو به بعد، اعتقاد بر اين بوده است كه قابليت هاي معرفتي و تمايلات طبيعي به ارتكاب بدي به طور نامساوي بين اجناس مذكر و مؤنث تقسيم شده‌اند.]4[ در چنين نظريه‌اي يك سري خصوصيات دوگانة متقابل كه شهرت چنداني هم ندارند و اغلب در ديدگاههاي فمينيستي به تحليل آن‌ها پرداخته شده است، مطرح مي شوند، در آنجا گفته مي‌شود كه ويژگي ها و اعمال بشري در سلسله هاي مفهومي، به صورت دوتايي وجود دارند، سلسله هايي كه زنان و ويژگي ها و اعمال مربوط به آن ها را در جايگاهي فرعي ]نسبت به مردان[ قرار مي دهند. عقل و ذهن، عدالت، كنش وري[11] ، و مسئوليت هاي اجتماعي همه و همه به عنوان قلمروهايي مردانه تعريف مي شوند، جاييكه مردان بهترين عملكرد را دارند، در حاليكه احساس و جسم، هوي و هوس، بي عملي[12]، و زندگي داخل خانه به عنوان حوزه هايي زنانه شناخته مي شوند.]5[ كوتاه سخن اينكه، صرف نظر از اينكه در مورد چه فعاليت خاصي صحبت مي كنيم، چارچوب مفهومي نظام بخشي كه طي آن مشخص مي شود كه چه كسي براي چه كاري شايسته تر است، معمولاً نقش مردان را مهمترين عامل معرفي مي كند، مگر در مورد نقش هايي كه مربوط به امور داخل منزل مي‌شوند (حتي در اينجا هم اين مرد است كه بايد سالار خانه باشد و اوست كه سرپرستي منزل را برعهده دارد).

همانطور كه مي بينيد، چنين سلسله مراتبي، دلالتي عميق بر مفاهيمي چون خلاقيت و ايدة هنرمند دارد. با وجود اينكه تصور ما از هنرمند در زمينه هاي مختلف تاريخي دچار تغيير و پيشرفت مي شود، ولي هر كسي مي تواند در ابعاد نظري و عملي، به كشف فرضياتي در مورد قابليت هاي متفاوت هنرمندان مؤنث و مذكر نائل آيد. جالب توجه است كه چنين امري ]ارجحيت مردان نسبت به زنان در همه امور از جمله امور هنري[ بر خلاف اين واقعيت صورت مي گيرد كه نظريه پردازان در پژوهش خود راجع به قدرت خلاقة هنرمند، اغلب عقل را داراي نقش محوري نمي دانند، بلكه عقل در اين مرحله جاي خود را به تخيل،‌ الهام، شهود يا احساس مي دهد. اگر اين موارد در مقابل قواي عقلاني قرار مي‌گيرند، و اگر قواي عقلاني اموري مردانه دانسته مي شوند، پس چرا ما در دسته بندي هاي مختلف، حول مفهوم خلاقيت هنري، شاهد حضور شخصيت‌هاي مؤنث نيستيم؟ در ادامة بحث به اين پرسش با جزئيات بيشتري پاسخ خواهيم داد، و خواهيم ديد كه چگونه شكاف بين تأنيث ]مؤنث بودن[ و تجربة والاترين، شيواترين و دشوارترين قابليت هاي انساني، اشاعه دهندة تصويري از زن به عنوان موجودي كه به طبيعت نزديك تر و از ساختار دست آوردهاي تمدن دورتر است، مي‌باشد. با وجود اينكه استعاراتي نظير درد زايمان، قابلگي و تولد در مباحث مربوط به خلاقيت هنري رواج بسياري دارند، ولي ارتباط زنان ]تنها[ با مسأله زادن[13] ]طبيعي[ است، ] زاييدن به عنوان[ عملكردي طبيعي كه آن‌ها را با جسمشان و نوعي تكثير حيواني پيوند مي دهد؛ اين مردان هستند كه نقش خلاقيت هنري آزاد از تقديرات زيست شناسانه را بر عهده دارند.

تمام اين موارد داراي تاريخچه اي بس طولاني هستند، و مروري بر اين پيشينة تاريخي به ما كمك خواهد كرد تا عمق و وسعت مسأله جنسيت را در مورد مفهوم هنرمند دريابيم.

در اين فصل به بعضي مفاهيم مدرن در مورد هنرمند خواهيم رسيد كه منادي بلافصل زمانه فعلي ما مي باشند. اين مفاهيم شامل ايده هايي راجع به خلاقيت، تخيل و مهارت هستند كه به تدريج از رنسانس به بعد پديدار شده اند، و شامل توجيهات نظري و نظام مندي در قرن هجدهم مي باشند. اين دورة تاريخي نه تنها شكل دهندة ايده هاي مختلفي در مورد هنرمندان خلاق است كه به طور كلي هنوز هم (علي رغم اين واقعيت كه در گذشته شكل گرفته‌اند) سلطه خود را حفظ كرده اند، بلكه همچنين، ايده‌هايي كه در اين دوره بسط پيدا كرده اند با عقايد حاكم راجع به طبيعت انسان و مسأله زنيت ] زن بودن[ تلفيق شده اند و ايدة هنرمند را به تلخي با تعصب ]و تبعيض[ جنسي آغشته كرده‌اند. ولي پيش از آنكه به سراغ اين تأثيرات اخير بر تصورمان از هنرمند برويم، سودمند خواهد بود اگر به بررسي زمينه هاي تاريخي قديمي تري بپردازيم كه در مقابل تصور مدرن ما از هنر قرار دارند.

 

ايدة هنرمند: اسلاف باستاني

در بحث از ريشه هاي كلاسيك يوناني و رومي مفاهيم هنري و آفرينش هاي هنري، مي‌بايست كه در عين حال به طور دقيق مشخص كنيم كه در مورد چه صورت‌هايي از هنر بحث مي كنيم، و همچنين بايد به خاطر داشته باشيم كه مفهوم “هنرمند” از ايده هايي كه مشخص مي كنند چه چيز را بايد “هنر” به حساب بياوريم، جدايي ناپذير مي باشد. امروزه واژه كلي “هنر” عمدتاً در مورد “هنرهاي زيبا” به كار مي رود، ]هنرهايي[ مثل نقاشي، ادبيات، موسيقي و يا تئاتر. ولي اين نيز خود يك پديده مدرن است، پديده اي كه همانطور كه خواهيم ديد، نتايج بسيار مهمي را در مورد ايدة جنسيت هنرمند به بار آورد. هر چند، هيچ واژه كلي كه تمام انواع هنرها را در گيرد، در زمان فيلسوفان گذشته مثل افلاطون و ارسطو وجود نداشت، فيلسوفاني كه در مورد موضوعي كه اكنون آن را به عنوان «فلسفه هنر» مي شناسيم، مطالبي مي نگاشتند. وقتي كه نويسندگان دورة باستان در مورد هنرمندان بحث مي كنند،‌ آن ها بين مجسمه سازان، نقاشان،‌ شاعران، خطيبان و امثال آن‌ها تمايز قائل مي‌شوند. واژة يوناني كه اغلب در انگليسي به “هنر”[14] ترجمه مي شود، “تخنه[15]” مي باشد. كه ترجمة بهتر آن “مهارت در ساختن يا انجام دادن[16]” است و مي‌‌تواند در مورد هر فعاليت غرضمند انساني به كار رود. با اينكه ما امروزه واژه “هنر”  [Art] را در مقابل مصنوعات غير هنري مانند اشياء ساخت ماشين به كار مي بريم، ]ولي[ معناي قديم اين واژه گوياي تقابل كلي آن با طبيعت – يعني آنچه محصول تلاش بشر نيست – بوده است.]6[

با حال اينكه نظريه هاي باستاني در مورد هنر و نظريه هاي ] فعلي [ ما ]در مورد هنر[ به هم پيوسته‌اند، ] و ليكن[ مفاهيمي كه در آن ها بكار گرفته مي شوند داراي پيشرفتي تاريخي مي باشند؛ ] و [ ما نمي توانيم به سادگي واژه اي را جايگزين واژه ديگري كنيم و ]انتظار داشته باشيم كه [ تصوير واضحي به دست آوريم. يكي از موارد مهمي كه عدم وجود واژه كلي “هنر” از آن خبر مي دهد،‌ اين است كه در آن زمان هنوز تمايزي بين هنرهاي زيبا[17] و هنرهاي كاربردي[18] وجود نداشته است. بنابراين به جاي جدا كردن هنرمندان از مهندسان يا صنعت گران، واژه اي كه ما ]امروزه[ آن را به “هنر” ترجمه مي كنيم مشخص كنندة فعاليت هاي خاصي به قصد انجام دادن يا ساختن چيزي بود كه براي سعادت جامعه مفيد باشد،‌ كه نه تنها شامل آنچه كه ما امروزه هنر مي ناميم مي شده، بلكه علوم و صنايع را هم در بر مي گرفته است.]7[

 

فهرست مطالب مقاله جنسیت و زیبایی شناسی, در ادامه قابل مشاهده می باشد.

 

  •  چكيده      1
  • مقدمه       2
  • چكيده و ساختار مطالب 2
  • فمينيسم          13
  • تاريخ هنر از منظر فمينيسم          17
  • 1- هنرمندان و هنر: مختصري از تاريخ مفاهيم     23
  • مباني مفهومي              25
  • ايدة هنرمند: اسلاف باستاني         31
  • ميميس: توهم و واقعيت                35
  • بحث از موزها در باب خلاقيت   38
  • هنرورزي: افراد و گروه‌ها          44
  • هنرهاي زيبا و تصور مدرن از هنرمند   48
  • نبوغ              54
  • نظريه‌هاي بيانگري در هنر          58
  • خلاصه           62
  •  2- لذات زيبايي شناسانه           67
  • زيبايي شناسي                67
  • ذوق و زيبايي                73
  • آراء برك در باب زيبايي              76
  • آراء كانت در باب احكام ذوقي     80
  • ذوق چه كسي؟             84
  • نظريه‌هاي مربوط به نگرش زيبايي شناسانه 88
  • نقدهاي فمينيستي در مورد درك زيبايي شناسانه            92
  • خلاصه           103
  • 3- آماتورها و حرفه‌اي‌ها         106
  • آموزش و پرورش: چه كسي مي‌‌آموزد؟       106
  • موسيقي        110
  • اجرا
  • سرايش
  • نبوغ و فرديت
  • ادبيات           123
  • نوشتن و فروختن
  • دگربار فرديت
  • نقاشي            131
  • ديدن
  • پرسپكتيو خطي
  • بازنگري گذشته            142
  • خلاصه         144
  • 4- جنسيت عميق: ذوق و خوراك           147
  • حواس پنجگانه            149
  • لذات محسوس و زيبايي شناسي  155
  • ذهنيت و عينيت    161
  • دفاعي از ذائقه             166
  • خوراك و / در/ به عنوان هنر    171
  • آيا پخت و پز يك صورت هنري است؟
  • خوراك در هنر
  • خوراك به عنوان رسانه هنري
  • خلاصه        178
  • 5- چيست هنر؟ (هنر چيست؟)                181
  • تعاريف و زمينه‌هايشان                190
  • هنر و ضد هنر             196
  • نظرية نهادي                199
  • هنر به عنوان يك آيينه: آرتور دانتو            201
  • آثار فمينيستي و مفاهيم متغير هنري            204
  • رسانه و پيام
  • بدن هنرمندان
  • خلاصه         222
  • 6- لذات دشوار : والايي و اشمئزاز        225
  • ملاحظة مجدد ذهن و جسم      228
  • بار دگر والايي        231
  • لوسي ايريگاري: ذهنيت جنسيت مدار    243
  • اشمئزاز به عنوان يك واكنش زيبايي شناسانه         250
  • اشمئزاز و فروافتادگي: جوليا كريستوا    255
  • اشمئزاز: مضمون و ايهام       260
  • خلاصه    262
  • يادداشت‌ها                265
  • فهرست تصاوير      285
  • واژه نامه 286
  • نمايه        291
  • منابع و مأخذ مقدمه 295

 

 

 

در صورت تمایل شما می توانید مقاله جنسیت و زیبایی شناسی را به قیمت 29900 تومان از سایت فراپروژه دانلود نمایید. اگر در هر کدام از مراحل خرید یا دانلود با سوال یا ابهامی مواجه شدید می توانید از طریق آدرس contact-us@faraproje.ir و یا ارسال پیامک به شماره: 09382333070 با ما در تماس باشید. با اطمینان از وب سایت فراپروژه خرید کنید، زیرا پشتیبانی سایت همیشه همراه شماست.

آیا این مطلب را می پسندید؟
https://faraproje.ir/?p=9494
اشتراک گذاری:
فراپروژه
مطالب بیشتر
برچسب ها:

نظرات

0 نظر در مورد دانلود مقاله جنسیت و زیبایی شناسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.